تقدیم به جناب کری
۱۱:۳۴ ق٫ظ ۰۵-۱۱-۱۳۹۸
راه راه: جانیا! تیم حسن در خم امضای تو بود
شیشۀ عمر همه بسته به تیپای تو بود
چو کتابی که ز هر مسئلهای آگاه است
پاسخ خط به خط مسئلهها لای تو بود
ز کرامات فراوان تو این ما را بس
شب یلدای توافق، شب احیای تو بود
مثل پروانه، ظریفی که به دورت میگشت
سخت میسوخت ولی عاشق گرمای تو بود
شادیاش دیدن لبخند و سلامی از تو
غصهاش دست تکان دادن و بایبای تو بود
صبح با شوق ملاقات فقط برمیخاست
همه شب خواستهاش دیدن رویای تو بود
جان او بودی و جای تو به قلبش، ایضاً
جای او … (بر پدر قافیه!) اینجای تو بود!
(این مصرع تصویریست و شاعر دارد به قلبش اشاره میکند!)
در ژنو با تو قدم میزد و همپایت بود
حین صحبت همهجا محو تماشای تو بود
فکر میکرد که آدم شدهای خیر سرت
فلذا قاعدتاً حضرت حوای تو بود!
حاصل عشق به تو کودک برجام شد و
همهاش زیر سر وعدۀ زیبای تو بود
طفل برجام به دنبال کمی بَه بَه بود
دائما چشم و دلش در پی قاقای تو بود
نانِ خشکی به تُف آغشته، به خوردش دادی
کودک البته به دنبال مربای تو بود
نه گلابی و نه سیبی و نه آبی خوردن
نه نصیب دهنش قطرهای از چای تو بود
مُرد این کودک و ما فاتحه خواندیم ای کاش
قبل او دست همه سینی حلوای تو بود
حرفهای دل ما را تو بگو لطفاً، چون
ز ازل گوش حسن بر دهن وای تو بود
تو بگو: شیخ! گلابی که نه! چشم برجام
تا دم مرگ به «باید بشود»های تو بود
ثبت ديدگاه