انشایی درباره‌ پدر و مادر 
تنها نوشتن انشا خیلی سخت است

موضوع انشاء: آیا از پدر و مادر خود راضی هستید؟ 

قلم در دست می‌گیرم و به تنهایی و بدون هیچگونه آبجی و داداشی انشایم را آغاز می‌کنم. من از دست پدر و مادرم در کل راضی هستم؛ اما به خودشان هم گفته‌ام چند چیز را باید برای من تهیه کنند تا از آنها راضی بمانم. آخر من چرا باید با بچه‌های تخس محله بازی کنم؟ یعنی یک خواهر یا برادر داشتن چیز زیادی است؟ هر چقدر به عروسک‌هایم گفتم خواهر تا پدر و مادرم متوجه شوند؛ اما تاثیر نداشت. هر چه به آنها می‌گویم، آنها می‌گویند سخت است تا یک بچه جدید بخریم! همین یکی بس است. تو هم برو درست را بخوان و به این چیز‌ها فکر نکن! من چه گناهی کرده‌ام که باید انشایم را همیشه تنها بنویسم! سوالات ریاضی‌ام را هم خودم برای خودم بنویسم. باید به مسعود، همکلاسی‌ام بگویم با اینکه اخلاق خزی دارد باز هم مجبورم به او بگویم، چون مادرم همیشه سر کار است. با اینکه این همه کار می‌کند، نمی‌دانم چرا یک خواهر نمی‌تواند برای من بخرد. به این نتیجه رسیده‌ام که خودم پول جمع کنم و به پدر و مادرم بدهم تا برایم یک خواهر تهیه کنند. قلکم را هم دارم پر می‌کنم. از شما هم درخواست دارم که به من کمک کنید تا یک خواهر بخرم! شماره کارتم را نیز در پایان می‌گویم. دوست داشتید می‌توانید کارت به کارت کنید. کمک کنید تا من از پدر و مادرم راضی بمانم.

يك ديدگاه

  1. موسوی ۱۴۰۳-۰۳-۱۵ در ۴:۰۲ ب٫ظ- پاسخ دادن

    ای بابا، شماره کارتو فراموش کردی که کوچولو:)

ثبت ديدگاه