پشت پرده انتخاب جایزه صلح نوبل چه گذشت؟
دنیای خطرناک
۴:۰۵ ب٫ظ ۲۲-۰۷-۱۴۰۲
دبیر جلسه: امروز روز نهایی انتخاب برنده جایزه صلح نوبل هست. همگی لطفا ساکت یک دقیقه اون سلاحهای گرم و سردتون رو کنار بگذارید.
– آلفرد، آنقدر اون دینامیتو رو زمین قل نده.
– چنگیز، چندبار بهت گفتم ورود هرگونه اعضای بدن غیر از اعضای خودت به جلسه ممنوعه، امروز دیگه چی آوردی؟
– آغامحمد چقدر بهت گفتم با چشوچار مردم گوی اعصاب درست نکن اینترنتی بفروش، بابا اینماد نداری میان میگیرنتا…
– خب! بریم سراغ اصل قضیه. امسال جایزه رو به کی بدیم؟
شیمون پرز: به نظرم بدیم به ولد خلف من بنیامین.
دبیر جلسه: بابا این آنقدر تو آفسایده آبروی هرچی اسرائیلیه بوده برده، یه روز شهروندان خودش میریزند تو خیابونا یه روز نیروهای حماس، مملکت نیست که، صد رحمت به کورههای هیتلر. ۲ روزه دارم بهش زنگ میزنم ببینم کدوم گوریه ۲ تا بسته پوشک سفارش داده بود، برای من لوکیشن سطل آشغال میفرسته، من به گوساله سامری جایزه بدم به این گاو چیزی نمیدم.
– باراک تو دوباره از سر جات بلند شدی؟ از تو بچه باهوش مودب انتظار نداشتم، روزولتو ببین چقدر ساکته. همین چند وقت با چرچیل و استالین رفت تهران و برگشت. حالا تو یک دقیقه نمیتونی رو صندلیت آروم بگیری.
دالایی لاما: من میگم اولویت جایزه صلح نوبل با بچههاست. تا وقتی این مظاهر عشق و صفا هستند چرا جایزه رو میدین به آدم بزرگا؟
دبیر جلسه: اه اه. من نمیدونم کی به تو چندش جایزه داد. ملاله پاشو با پشت دست بکوب دهنش.
– بشینید دیگه، وقت نداریم، الان صلح نوبل خانما رو بورسه. ببینید از خانما کیا تو زندانن؟
منشی جلسه: آقا چجوری بین ۱۵۳ هزار نفر یک نفر پیدا کنیم؟ میخواید خوشگلاشو سوا کنم؟
دبیر جلسه: احمق نگفتم آمریکایی. یه دونه از این خاورمیانهایها پیدا کن، موهاش افشون باشه کافیه انتخاب دختر شایسته که نیست.
آنگ سان سون چی: من برم میانمار افشون کنم برات، بازم بهم جایزه میدین؟
دبیر جلسه: نه بابا! همون یکبارم که دادم وجدان درد دارم، این شارون یکسره پشت در اتاقمه حق صبرا و شتیلاشو میخواد. میگه من بیشتر مسلمون کشتم.
منشی جلسه: آقا همون مو فریه مسیح خوب بودا.
دبیر جلسه: اوه اوه این مسیح که نه، اولا که زندانی نیست، بر فرض تحویلشم بدیم زندانیش کنن، قدم برمیداره برامون فاکتور میکنه.
منشی جلسه: آقا این مو افشونه نرگس محمدی هم خوبهها؟
شیرین عبادی: عه مگه ستایشم کشف حجاب کرد؟ برم استوری کنم.
منشی جلسه: نه بابا اون یکی نرگس محمدی!
شیرین عبادی: ایشش حالا ۲ روز تو زندان بوده دیگه جایزه دادن نداره، وقتی آزاد شد خودم وزنش کردم ۴۰ کیلو اضافه کرده بود. والا ما تو خونهمون اینجوری نمیخوریم که اون توی زندان لمبوند.
ابوبکر البغدادی: دنیا داره جای خطرناکی میشه، ما با این همه افتخار صلح تخمه میشکونیم ببین دوتا زپرتی دارن جایزه میگیرند.
آلفرد نوبل: آقا آرمانهای منو زیر پا نگذارین، چه وضعی شدهها، حالا که قراره این انتخاب بشه منم فندکو میگیرم زیر این دینامیت…
• ختم جلسه…
ثبت ديدگاه