یادداشت
«زیرخاکی» خلاف جریان رودخانه طنز تلویزیون
۱:۴۱ ب٫ظ ۱۱-۰۸-۱۴۰۰
لابه لای فیلم و سریالهایی که به مدد جوک و توییتهای مردم خودشان را طنز نامیدهاند، سریال «زیرخاکی» ساخته جلیل سامان را میتوان طنزی ناب و زیرخاکی دانست.
زیرخاکی۱ که رمضان ۹۸ با استقبال مخاطبان روبه رو شده بود، سری دومش نیز بهار ۱۴۰۰ با همان فریبرز از دنیا بی خبرکه وسط مهمترین حوادث تاریخ معاصر ایران یعنی پیروزی انقلاب اسلامی و جنگ و دهه شصت گذاشته شده بود به روی آنتن رفت و حالا دوباره از شبکه یک بازپخش میشود.
اینبار فریبرزی که ناخواسته سابقه زندان ساواک و مبارزات انقلابی برایش رقم خورده بود، پایش به جبهه و بعد جهاد سازندگی باز میشود و باز هم ناخواسته، یک انقلابی جبهه رفتهی جهادی میشود که در گیر و دار کمونیستها و منافقین و نفوذیها و انقلابیها و مهمترین داشتهاش یعنی خانواده، به چالش میافتد. چالش و ماجراهایی که هربار فریبرز خاکستری را به رنگی موقتی درمیآورد اما او باز هم مثل کش به همان چیزی که خودش بوده برمیگردد.
طنز در سریال زیرخاکی قبل از آنکه به ماجراها و موقعیتها و دیالوگهایش باشد، خلق فریبرزیست که نه بد است و نه خوب است و فقط هست آن هم در زمان و دورانی که با ذهنیتهای ما هر کسی باید در خط و مرزی باشد. اگرچه همین فریبرز با مختصات شخصیتیاش گاه زیادی تکراری میشود و شیرین کاری میکند که شورش را در میآورد، اما باز هم با فاصله زیادی از شخصیتهای طنز دست و پا چلفتی دیگر سریالهای تلویزیون دارد و جلوترایستاده است. دیگر بازیگران فیلم نیز طبق ظرفیت طنز شخصیتشان به خوبی به کار گرفته شدهاند و از قالب بیرون نزدهاند. حتی بازیگر خردسال که در هر سریالی بیشتر فضا پر کن است، در زیرخاکی جایگاه حساب شدهای دارد.
بی ابا بودن در ابراز محبت زن و شوهر و اعضای خانواده به همدیگر، به میدان آوردن لهجه و گویشهای مختلف و فاصله گرفتن از تهران زدگی در سریال و گفتن از تاریخ و جریانهای فکری و سیاسی سالهای اول انقلاب از امتیازات ویژه این سریال طنز است.
سریال زیرخاکی فارغ از نقاط قوتش در میزانسن و فراز و فرودهای کشش دار فیلمنامه و بازیگردانیهای خوب و فارغ از افت و ضعفهای دیالوگی و شوخیها نسبت به زیرخاکی ، از یک جنبه قابل تقدیر است و آن، جای خالی عوامل همیشه تکراری سریالهای طنز تلویزیون است. عوامل تکراری و همیشه در تیتراژی که جوری جا انداختهاند انگار تا آنها نباشند طنز تلویزیون خوابیده است؛ اما زیرخاکی خلاف آن را ثابت کرد.
زیرخاکی خلاف خیلی چیزهای دیگر را هم به اثبات رساند، مثلا اینکه بدون تحقیرملی و سیاهنمایی و یا مسخره کردن روابط فامیلی یا نقش پدر و مادر در خانواده هم میتوان طنز ساخت و اتفاقا طنز پر مغز و پر از کنایه و انتقاد هم ساخت.
جلیل سامان با سریال طنز زیرخاکی نیشخند تلخی به سکانس کمدیسازان تلویزیون که سالهاست خودشان را طنز ساز جا زدهاند انداخت و البته ناز و ادا برای صداوسیما و منت بر مخاطب و مطرح کردن خودش را هم در دستور کار نداشت. چیزی که استقبال بالای مخاطبان از این سریال هم مهر تاییدی بر وسواس و ظرافت سازنده این سریال بر محتوا تا فرم آن را نشان داد.
خیلی جاها یاد لیلی با من است می افتدم
نقدزبباومنصفانه ای بود????