برگرفته از كتاب حاضر جوابي هاي شهيد مدرس
شوخی های مدرس
۷:۳۴ ب٫ظ ۲۲-۰۹-۱۳۹۷
راه راه: حدود دُم حضرت والا
در موردی که مدرّس نسبت به فرمانفرما انتقاد کرده و ایراد گرفته بود، فرمانفرما به وسیلهی یکی از دوستان مدرّس که با او نزدیک بوده، به مدرّس پیغام میدهد: «خواهش میکنم حضرت آیتالله اینقدر پا روی دُم من نگذارند.»
مدرّس جواب میدهد: «به فرمانفرما بگویید: حدود دُم حضرت والا باید معلوم شود زیرا من هرجا پا میگذارم دُم حضرت والاست.»
جیب رضاشاه ته ندارد
یک روز رضاشاه از روی مزاح و شوخی در مجلس، دست روی جیب مدرّس گذاشت و گفت: «آقا! جیب شما خیلی بزرگ است.»
مدرّس جواب داد: «بزرگ است ولی ته دارد، جیب شماست که ته ندارد.»
حذف واژههای عربی از فارسی
یک روز لایحهای را در رابطه با حذف واژههای عربی از زبان فارسی به مجلس آورده شد. مدرّس که با آن مخالف بود این لایحه را به تمسخر گرفت و ضمن سخنانی اظهار داشت:
با این حساب اسم من که «حسن» است باید «نیک» شود و نام خانوادگیم نیز «آموزگار» میشود بنابراین نام من «نیک آموزگار است». «حسین» مصغّر «حسن» به معنای «حسنِ کوچک» است. پس آن هم میشود «نیکچه» بر وزن «دیگچه» و…
و به همین صورت واژههای عربی در فارسی را عوض کرد که الفاظ مضحکی درست میشد و صدای بلند خندهی نمایندگان فضای مجلس را پر کرده بود.
حالا به همهی مملکت ما میخندند!
روزی در مجلس بزرگی، وکلا و هیئت دولت رضاخان و همهی رجال نشسته بودند. «داور» از مزایای تشکیلات دادگستری جدید سخن میگفت. او ضمن سخنانش که باعث جذب مجلس شده بود گفت: «سابقاً مردم جهان به دادگستری ما میخندیدند.»
ناگهان مدرّس با صدای بلند گفت: «و حالا به همهی مملکت ما میخندند.»
این سخن مدرّس، مجلس به آن عظمت را از خنده درهم ریخت و داور دیگر نتوانست به سخنرانی خود ادامه دهد.
آدم انتخاب کنید
یک روز وقتی که مدرّس از مجلس به خانه بازگشت، عدّهای از مردم به منزل مدرّس ریخته با سر و صدای زیاد گفتند: «آقا! این چه لایحهای بود که امروز تصویب شد؟ خلاف مصلحت است.»
مدرّس پاسخ داد: «اگر بیست رأس اسب و الاغ و یک آدم را در مجلسی جمع کنند و از آنها بپرسند که ناهار چه میخورید، جواب چه میدهند؟»
همه گفتند: «جو.»
مدرّس گفت: «آن یک نفر هم ناچار است سکوت کند. این وکلایی که شما انتخاب کردهاید، شعورشان همین است. بروید آدم انتخاب کنید.»
ثبت ديدگاه