سکانس تولد ملکه در قرنطینه
صندلی ملکه و لفظ او

راه راه: داخلی – دم دمای اذان مغرب – اتاق اصلی

پرتوهای غروب آفتاب روی پرده های اتاق تخس می‌شود. پیرزن پای پنجره ایستاده است و از پشت پرده به غروب آفتاب نگاه می‌کند. گرامافون عتیقه و درب و داغان گوشه اتاق، آرام آرام برای خودش می‌نالد:

هپی برث دی تو یو… هپی برث دی تو یو… هپی برث دی تو یو… هپی برث د…

پیرزن عصای درازش را به سمت گرامافون پرتاب می کند و گرامافون در لحظه خفه می‌شود. ضربه عصا دقیقا روی دیسک خورده است.

پیرزن بر می‌گردد و می‌گوید:

ای کور بشی کرونا! ای جز جیگر بزنی کویید نوزده! ای تیکه تیکه بشی کروناوایرس! ای بپوکی مگان الان که کارت دارم نیستی. پارسال سلبریتی‌های ایرانی برامون تولد گرفتن، امسال اونا هم نیستن. این چه بلایی بود افتاد تو دومن‌مون؟!

پیرزن آرام آرام روی صندلی غیژغیژصدای گهواره‌ایش می‌نشیند. صدای صندلی بلند می‌شود.

غیژ… غیژ… غیژ…

پیرزن از روی صندلی بلند می‌شود و با لگدی او را به عقب می‌راند. به صندلی ملکه با لفظ «او» خطاب می‌شود.

دنگ {صدای زنگ نوتفیکشن آیفون}

پیرزن موبایلش را از روی میز برمی‌دارد و از خوشحالی و لرزش دستانش موبایل روی زمین می‌افتد. موبایل این پیام را نشان می‌دهد:

مهناز ادد یو تو مالاکه برث دی پارتی این تلگرام.

ثبت ديدگاه




عنوان