ذكر پروانه سلحشوري -ادام الله افاضاته-
آن بُستانِ حواشی
۱۰:۱۵ ق٫ظ ۰۲-۰۷-۱۳۹۸
راه راه: آن مخدره ناظره به جام جهانیه، آن نماینده بلاد طهران ری و بلاخص شمیرانیه، آن افلیج شده به جلبابیه، آن پای کار برجام، آن مملکت حواشی و بستان نظریات غیرکارشناسی، آن مدافع دخت آبی پروانه سلحشوری ادام الله افاضاته. اگر کسی گوید ذکر او در صف رجال چرا کرده ای گویم که خود از زنانگی خویش نافر بود.
پادشاه دفاع بود برجمله نسا و رجال. روزی در صحن مجلس بانگ آورد که ای جماعت شورا! چه نشسته اید که این عبد خدا مریدان همی دارد که برای او نماز گزارند آیا برایتان کفایت ندارد؟ روز دیگر نطقی خواند از برای نسوان در بند من جمله نوشین جعفری! و روز دیگر توییت می نگاشت از برای دخت آبی.
نقل است که مریدی از او همی پرسید که عاقبت حجاب اجباری چیست که تو خود جلباب به سر داری؟ وی که اهل باطن بود گفت اینها همه ظواهر است و دو حجاب دارم و خودمم آره!
نقل است روزی فیمینیست نامی از بلاد کفار پیش آمد و بسی او را عتاب کرد پس پروانه به گوشه چشم بدو نگریست. فیمینیست نعره ای بدادی و پیرهن دریدی و از مریدان گشتی.
گویند بیگانه ای مرکبنشینی جماعت نسوان را طلب کردی. پروانه گفت: حال که در این بلاد حمل و نقل را هزینه بیشمار باشد، چه می شود که جماعت نسوان نیز بر ترک موتور گازی نشسته و گازی دهند؟ بیگانه انگشت حیرت به دندان گزید و راه بیابان گرفت.
نقل است که روزی رقعه ای در مجلس بیاوردند. رقعه ای در جهت مسکوت ماندن طرح اعاده اموال نامشروع مسئولان! پس آن را توقیع نمود که در مرام سالکان رسوایی اغیار جای ندارد چه رسد به ارحام.
مخدره مولای وردی، آن رب النمّام که حواشی او چندان است که بر نتوان شمردن و ذکر او نتوان کرد، در حق او گفت: «کرسی خضرای مجلس به پروانه معتبر گشت و پروانه به اعتبار مجلس متمکن.»
مطلب خوبی بود فقط بالاخص درسته نه بلاخص
مطلب خوبی بود. روان و در قالب هم خوب دراومده بود. به نظرم میشد گسترده ترش هم کرد.
پندی دندی دهندی خخخخخ