بداهه خانه تکانی
اسفند نگو! ماه بد خانه‌تکانی

اسفند نگو! ماه بد خانه‌تکانی
ماهی که در آن پیر شود فصل جوانی

آن ماهِ پُر از آه! که از دست کمر درد
ره رفتن و بنشستن و خفتن نتوانی

کارم شده جارو زدن و شستن و رُفتن
حالا شده‌ام آدم مجنون و روانی

فرموده زنم خوب سرامیک بسابم
با دیدنش از دور بگردد هیجانی

تا جان به لبم آوَرد، این‌بار نموده‌ست
با دسته‌ی جارو و تی و فرچه تبانی

هرلحظه به من خیره شود با غضب و بغض
گویی که منم عامل تشدید گرانی

من نیز رمانتیک شدم؛ گفتم عزیزم
بانوی من، ای نازِ من، ای دلبرِ جانی

جای غضب و بغض فقط امر بفرما
اجرا بشود امر تو بی‌وقفه و آنی

گفتا به عمل کار بر آید نه به گفتار
ورنه همه جا پر شده از لاف زبانی

اینقدر نکن وِروِر و اینقدر نزن زِر
یک‌ذرّه بیاموز تو از مردِ فلانی

او تِی‌کش و جاروزنِ قهّار و تواناست
تو سر به‌هوا فرق تی و دسته ندانی

گفتم زن همسایه خودش دست‌به‌کار است
از پنجره برخیز و ببین تا که بدانی

کوبید به پهنای سرم دسته‌ی جارو
نالید که اینقدر نکن چشم چرانی!!

گفتم که مرا نهی نمودی تو ز منکر
ای‌کاش که این کار تو می‌بود لسانی!

القصه در این ماهِ جگرسوزِ شب‌ و روز
از من پدری سوخته و نیست امانی

 


 

بداهه سرایان: طاهره ابراهیم‌نژاد، سیدمحمد صفائی، فرشته پناهی، محمود حسنی‌مقدس، یاسر پناهی‌فکور، حسن اویسی، زهرا فرقانی، احد ارسالی

ثبت ديدگاه