اغتشاشات سنتی

راه راه: پیش از این بنده در شب یلدا، هی بریز و بپاش می‌کردم

میوه‌ها را به اسم آرایش، می‌زدم آش و لاش می‌کردم

دهنم آسیاب، معده تنور، و گلویم خمیرزن شده بود!

ظرف آجیل را بر این منوال مثل نان لواش می‌کردم

گفت حافظ بخوان و فردوسی، بنشین پای قصه‌ی مادر

من ولی بر علیه سنت‌ها، می‌زدم اغتشاش می‌کردم

چون که در کودکیم سنت شد چند باری دلیل اسهالم

بس که پیتزای نو کلاسیک را، قاطی آش ماش می‌کردم!

باد آن سخت بود اما خوب، تا دوماهی پس از شب یلدا

با نخود کشمش ته آجیل، گذران معاش می‌کردم

ریختم آبروی کیوی را، پرده‌های انار بدریدم!

راز دربسته‌ پسته‌ها را هم، وسط جمع فاش می‌کردم

بر سر کودکی گرسنه‌ی خواب می‌چکاندم صدای بادم را

بعد از آن از تب شکم سیری توی خواب ارتعاش می‌کردم

تازه فهمیده‌ام چرا جیبم صحن وی آی پی شپش شده است

مثل گُل توی بار هیزم بود هر چه بنده تلاش می‌کردم

ثبت ديدگاه




عنوان