معرفی کتاب
ایدئولوژیهای یک ابوی
۱۱:۴۱ ق٫ظ ۱۹-۰۵-۱۳۹۹
راه راه: اگر اهل خاطرهبازی و نوستالژی هستید و یا از زخمخوردههای! اتفاقاتی هستید که تفاوت نسلی برای پدر_پسرهای تیپیکال ایرانی رقم میزند، خواندن کتاب “ابوی فدوی” را به شما توصیه میکنیم.
“احمد ملکوتیخواه” در این کتاب به زبان طنز از عقاید و تفکرات پدرش و روابطش با او میگوید. تفکرات و ایدئولوژیهای یک پدر جاافتاده مذهبی در رابطه با تکنولوژی، رانندگی، اخلاقیات و… همه را با یک لحن و زبان جالب در این کتاب خواهید خواند.
زبان کتاب محاوره است، خیلی هم محاوره است. آنقدر که بهلحاظ زبانی گاهی شک میکنی داری مطالب یک کانال تلگرامی را میخوانی یا یک کتاب طنز را! مثلا آنجا که بهجای “خیلی” از “خعلی” استفاده کرده و الخ…
البته با آن لحن و ادبیات، و با استفاده از کلمات قلنبه سلنبه ولی در عین حال محاوره، حس میکنید نویسنده روبهرویتان نشسته و دارد خودش برایتان خاطره تعریف میکند. گاهی حتی از خواندن بعضی عبارات سنگین در یک جمله کاملا محاوره غافلگیر میشوید و خندهتان میگیرد.
بعضی از اتفاقات و خاطرات کتاب “ابوی فدوی” آنقدر آشنا هستند که با خواندن آنها ممکن است با صدای بلند بگویید: “وااای! راست میگه!”. ممکن هم هست با صدای آرام همین را بگویید. یا حتی ممکن است توی دلتان همین را بگویید. به هرحال مهم این است که حتما این جمله را میگویید.
بعضی از خاطرات هم مشترک هستند، منتها عکسالعمل پدرها متفاوت است و شما با خواندن آنها به ایدئولوژیهای پدر خودتان واقف میشوید.
کتاب “ابوی فدوی” نوشته “احمد ملکوتیخواه” است که انتشارات قاف آن را در ۷۲صفحه و خیلی جمع و جور، منتشر کردهاست.
برشی از کتاب:
یه بار هم باس بیشینم دلایلم رو برای آقام بگم که: جمع کردن سفره سحری، چل و پنج دقیقه قبل از اذان، فی نفسه ثواب نداره. شوما اهل ناله و نافله و مناجاتی. ما قبرستان نشینان عادات سخیف که همه چیز رو به تیغ عادت و تکرار سر بریدیم و با عادت و تکرار سربریده شدیم، اگر هم زود از سر سفره پاشیم، میریم گوگل پلاس. پس رخصت بدین این یه لقمه نون و تخم مرغ و خرما رو با طیب خاطر و فراغ بال بخوریم مردونه. سحرها یه تذکر از رادیو میخوریم، دوتا از آقام. یه اعلام وقت رادیو میده، چارتا بابام. به کی قسم به کی قسم، اون ویتامینی که تو سه دقیقه آخر جذب بدن میشه، تو کل بازه افطار تا سحر جذب نمیشه. اصلا کار اون موقعه. عطف به همین موضوع، سحر رفتیم شربت به لیمو بخوریم، دست تقدیر و بازی سرنوشت، بطری عرق نعنا رو کنار شربت به لیمو قرار داده بود. اشتغالات ذهن کثرت پیدا کرد، تویه گیرودار اسیر اشتباه شدیم، عرق نعنا رو بدل از آب گرفتیم و قاطی به لیمو کردیم. یک پدیده بسیار شوم. یک پدیده بهغایت زشت. یک اتفاق بسیار ناگوار و نامیمونی رقم خورد. آمیزه ای از تلخی و شیرینی، فرجامش بی مزگی: طعم زندگی
ثبت ديدگاه