تامین ارز
بانک مرکز
۲:۰۱ ب٫ظ ۰۳-۰۸-۱۳۹۹
راه راه:
سر ظهری، به غایت گرم و خر پز
خبر پیچید! روشن، داغ، موجز
پدر فریاد زد: «جاهاز حل شد!
بیاور دخترم شیرینی و گز»
ز خوشحالی چنان پروانه بودم
به گِرد شمع بابا، توی مرکز
پدر از لیست، با لبخند میخواند:
«فر و یخچال با فرش و پلوپز»
ز شادی نیش من، از خنده شد باز
از اینجا تا به شهرستان درگز
پس از قدری، از او کردم سوالی
که: «پول آماده شد یک دفعهای از؟»
نگاهی کج پدر کرد و به من گفت
که: «این موضوعِ ساده، هست محرز
نشد تامین اگر اجناس، جایش
تهیه کردهام لیستی مجهز
بسی ممنونم از لطف کسی که
از او آموختم این شیوهی خز»
میان اشک گفتم: «از که بابا؟»
میان خنده گفتا: «بانک مرکز»
ببین! تخصیص داده ارز، گرچه
شده تامین فقط «بر روی کاغذ»
ثبت ديدگاه