مصاحبه‌ای با نتانیاهو
بمباران نه! ترور

مصاحبه هفته نامه Balfour Today درباره حمله اسرائیل به پایتخت لبنان

بعد از گذشتن از چند راه پله باریک وارد اتاقی کوچک شدیم که ظاهراً هیچ دری نداشت و در آن صدای برخورد امواج اقیانوس به گوش می‌رسید. سکیوریتی همراه من با صدای بلند جمله‌ای را به عبری گفت و ناگهان دری که تا آن لحظه دیده نمی‌شد، باز شد. ما وارد یک راهروی طولانی شدیم و حدود ده دقیقه پیاده‌روی کردیم تا به انتهای راهرو و به دری دیگر رسیدیم که عیناً مانند در گاوصندوق بانک مرکزی آمریکا بود. سکیوریتی گفت که این در، ساخته همان شرکتی است که درب بانک مرکزی آمریکا و همچنین درب گاوصندوق وال‌استریت را ساخته است. با عبور از درب گاوصندوق، باید شش اتاق تودرتو را رد می‌کردیم تا به اتاق منشی برسیم و بالاخره بعد از بازرسی بدنی و درآوردن کمربند و کفش که من را به یاد فرودگاه واشنگتن و برج‌های دوقلوی نیویورک می‌انداخت، وارد اتاق رئیس دولت اسرائیلی شدم. رئیس کشوری که برخی آن را به رسمیت نمی‌شناسند و رژیم صهیونیستی صدایش می‌کنند.

+ مستر نتانیاهو آیا مجبورم به زبان عبری با شما مصاحبه کنم؟

– ابداً! اتفاقاً ما با انگلیس راحت‌تریم.

+ منظورتون زبان انگلیسیه؟

– نه! نه! بله! بله! البته…

+ در ابتدا می‌خواهم بپرسم حمله هوایی به یک کشور دیگر، طبق کنوانسیون‌های بین‌المللی تجاوز حساب نمیشه؟

– کنوانسیونِ چی چی لی؟!

+ بین المللـ…چاقو… چاقو چیه؟

– چاقو سلاخی، دستیل بابام بود. خوشگله؟

+ مگه تو بابا داشتی؟

– چیزی گفتی؟

+ گفتم هدف اصلی شما از بمباران پایتخت لبنان چی بود؟

– بمباران نه، ترور!

+ آها! هدف شما از بمباران، ترور بود؟

– بیشعور! میگم نگو بمباران، بگو ترور

+ یعنی به انداختن ده تا بمب یک تـُنی، بگم ترور؟

– آره! اگه مشکلی هست با دستیل بابام برات حلش کنم؟!

+ نه اصلاً! چه مشکلی. در واقع الان که خوب فکر می‌کنم می‌بینم سوالم این بود که این ده تا بمب یک تنی رو تک‌تیرانداز شلیک کرده یا توی ماشین سیدحسن نصرالله جاسازی شده بود؟

– واقعاً که ابلهی. ده تا بمب یک تنی توی ماشین جا میشه آخه؟

+ پس چطور این بمباران انجام شده؟

– یک بار دیگه بگی بمباران…

+ چیز! ترور بله ترور. من که گفتم ترور لطفا این چاقو رو از روی گلوی من بردارید و نوک مسلسل شما واقعا داره پهلوی منو اذیت می‌کنه…

– حالا شد! سوالت چی بود؟

+ این‌که ده تا ترور بمب ترور یک‌تنی ترور سنگرشکن، چه‌طوری ترور شده؟

– تازه داری یاد می‌گیری. خب! معلومه با F35 آمریکایی.

+ آمریکا ترور که اعلام کرده ترور از این ترور خبر نداشته؟

– آره ارواح جورج واشنگتن. حتی رنگ شورت خلبان رو هم می‌دونستن!

+ پس چرا پرزیدنت بایدن ترور چنین چیزی رو ترور گفته؟

– چون هم «جو» هم «کامِلا» هم بقیه کابوی‌ها عمده کار می‌کنن.

+ عمده؟!

– آره دیگه. مثلاً یه بمب میندازن هیروشیما و ناکازاکی، پونصدهزار نفر رو یکجا می‌کشن.

+ آهان! ولی اسرائیل ده تا بمب میندازه تا یک نفر رو بکشه؟

– البته چهارصد – پونصد نفر دیگه هم کشته شدن که همه‌شون زن و بچه و مردم عادی بودن. جالب نیست؟

+ برای همین می‌گفتم این ترور نیست، بمبارانه!

– بمباران نه، ترور… ترور… ترور… 

+ خررررررر

– منشی بیا این خبرنگارو ببر یدونه دیگه بیار. اَه! یه دستیل دیگه هم برای من بیار!

ثبت ديدگاه