نگاهی طنز به تاریخچه سازمان مجاهدین خلق
در جستجوی پدر| باباشاه!
۳:۲۷ ب٫ظ ۱۴-۰۱-۱۴۰۰
سازمان مجاهدین خلق، فراز و فرودهای زیادی در ایدئولوژی و شیوههای مبارزاتی خود داشته است؛ اما یک شعار همیشه سرلوحه رفتارهای آنها بوده است؛ اینکه «بی پدر نیستیم!» آنها به خوبی اهمیت سر سفره پدر و مادر بودن را می دانستند؛ به همین علت در هر دورهای و در هر شرایطی یک پدر داشتهاند؛ و هرگاه پدرشان را از دست میدادند، در جستجوی پدر بعدی خود میرفتند.
توجه: عباراتی که در متن بولد یا برجسته شده اند حقایق تاریخی هستند؛ هرچند بعضیهاشان انقدر عجیب و غریباند که شوخی به نظر می آیند ولی باور کنید زاییده تاریخ است، نه ذهن مشوش نویسنده!
قسمت سوم
بابا شاه!
«در قسمت سوم نگاهی میاندازیم به ماجرای بازداشت رجوی توسط ساواک و علت رهایی او از حکم اعدام.»
در پی افزایش فشار بر گروههای مخالف شاه، ساواک در تابستان سال ۵۰، سیزده تن از اعضای اصلی سازمان مجاهدین خلق را دستگیر میکند. از میان این ۱۳ نفر، ۱۲ نفرشان اعدام میشوند. و آن یک نفری که از اعدام رهایی مییابد کسی نیست جز: «مسعود رجوی»! ساواک علت رهایی رجوی از اعدام را اینگونه بیان میکند: «به علت همکاری با ساواک، حکم اعدام نامبرده لغو میگردد.» این خبر موجی از خشم را نسبت به مسعود رجوی ایجاد میکند. اما روایت رجوی به گونهی دیگری است. او در کتاب خاطراتش که هنوز چاپ نشده است مینویسد:
«اینکه ساواک میگوید من با آنها همکاری کردهام، درست است. ولی منظور همکاری اطلاعاتی نبوده است. وجدان من هیچ گاه اجازه نمیدهد که اطلاعات مخفیگاههای دوستان و همرزمان خودم را لو بدهم. بلکه منظور از همکاری، شستن ظرفها، تمیز کردن کف زندان و از این طور چیزها بود. یعنی همکاری من، همکاری بهداشتی بود، نه همکاری اطلاعاتی.»
یکی از افسران ساواک در این رابطه میگوید:
«مسعود توی نظافت زندان خیلی به ما کمک میکرد. یک روز که داشت موزاییکهای زندان را تمیز میکرد، کارش را رها کرد و شروع کرد به گریه کردن. گفتم چی شد؟ چرا گریه میکنی؟ با غم و غصه زیاد میگفت: «وقتی موزاییکهای اینجا رو میبینم یاد موزاییکهای خونه تیمیمون توی خیابان افسریه میافتم. دلم برای رفقام، برای تقی، مجید، موسی، واسه همشون خیلی تنگ شده. آه! اون خونه تیمی زیبا! توی خیابون افسریه؛ کوچه سوم، فرعی اول دست راست، پلاک ۲۵٫ درب قهوهای. کاش الان پیش اونا بودم؛ یا لااقل اونا پیش من بودن.»
در پی این همکاری بهداشتی رجوی، ساواک موفق به دستیابی به خانههای تیمی سازمان و دستگیری اعضای آن میشود.
مسعود برای اینکه در زندان احساس بی پدری نکند تصمیم میگیرد، شاه را به عنوان پدر سازمان در زندان اعلام کند. رجوی اعتقاد دارد که «یک پدر بد، بهتر از بی پدری است.» شواهد غیرموثق حاکی است، که او گاهی در خلوت خودش، محمدرضا پهلوی را «باباشاه» صدا میزند.
قسمت دوم را از اینجا بخوانید:
ثبت ديدگاه