تقویم تاریخ 5 جون
دستمال چرک

سال‌ها پیش در چنین روزی، یعنی در ۵ جون (نه… یک لحظه کظم غیض کنید و فحشی که قصد دادنش را دارید، قورت دهید. باور کنید ما از آن خانواده‌هاش نیستیم. اسم ماه «جون» است. والا! باور ندارید از ۱۱۸ بپرسید.) سال ۱۹۶۷ جنگ نفس‌گیر و مردافکن شش روزه بین اعراب و اسرائیل شروع شد.

قضیه این‌جوری آغاز شد. پس از اینکه صهیونیست‌ها در جنگ جهانی اول ارادت خود را به انگلیسی‌ها نشان دادند (این ارادت جوابی دارد که از آنجایی که ما از آن خانواده‌هاش نیستیم، آن را بیان نمی‌کنیم.) به کمک آنها وارد سرزمین فلسطین شدند. در ابتدا با گفتن «یا ا…! صابخونه مهمون نمی‌خوای؟» چتر خود را پهن کردند؛ ولی با گذشت زمان، کنگر را با نمک خوردند و سپس نمکدان را شکستند و بدون گفتن «ای‌وای! خاک به سرم قضابلا بوده!» اقدام به انداختن لنگر کردند و بر سر فلسطینی‌ها بلا آوردند. هر چقدر هم فلسطینی‌ها می‌گفتند «مهمون یکی دو روزه. نخود نخود هر که رود خانه خود!» خود را به کوچه یهودی چپ می‌زدند. حتی صهیونیست‌ها با گفتن «آقا! میشه یه ذره جا بدی پامون رو دراز کنیم» هی پاهای خود را دراز و دراز‌تر می‌کردند به حدی که کارگاه گجت هم با گفتن «پاهای پرتوان برس به داد ناتوان» قابلیت آن مقدار دراز شدن را نداشت.

قضیه به همین منوال ادامه داشت تا در جنگ جهانی دوم در یک حرکت محیرالعقول درحالی‌که تعداد یهودی‌های کل دنیا حتی با کمک آینه هم به شش میلیون نفر نمی‌رسید، بنابر ادعای بنگاه‌های صهیونیستی، شش میلیون نفر از آنها در کوره‌های آدم‌سوزی یا شاید هم آدم‌سازی هیتلر با صدای «جیلیز ویلیز… تلق‌تلوق…» کِز داده شدند. (آمار از آرشیو شخصی جد مادری جو بایدن پای گور ص ۶۶۶) به همین علت آنها دستمال خود را برداشتند و با فین صدادار کردن در آن، شروع به ریختن اشک (کلیه تمساح‌ها اعلام داشتند عمراً اگر ما چنین اشکی بریزیم!) و های‌های زار زدن کردند و با گفتن «ای‌وای! ماها رو کشتن. وای‌وای… ماها رو سوزوندن. آی‌ا‌وی… جزمون رو جیگر زدن. آخ‌اوخ…) اقدام به مظلوم‌نمایی کردند، در حد لالیگا. سپس کل دنیا هم عین چی (شما بخوانید خر) شدند و باور کردند. سپس آنها با بهره‌گیری از این بهانه، سرزمین فلسطین را کمپلت مال خود دانستند و در سال ۱۹۴۸ کشور مجعول اسرائیل که البته چیزی نیست جز همان سرزمین‌های اشغالی را تاسیس کردند.

قضیه این‌جورکی که شد در همان سال ارتش کشورهای عربی با گفتن «خیلی خزه اکر (از آنجایی که «گ» ندارند، اگر شده اکر) کاری نکنیم.» برای دفاع از حیثیت عرب‌دوستی‌شان با اسرائیل وارد جنگ شدند. این جنگ تا سال ۱۹۴۹ به طول انجامید که به شکست‌ عرب‌ها منتهی شد.

هفت سال بعد اعراب که تحقیر و خاک‌برسر شده بودند، برای بازیابی شرف از دست رفته‌شان، در سال ۱۹۵۶ دست به اقداماتی زدند‌. بدین شکل که دولت مصر کانال سوئز را پس از ملی شدن بر روی آنها بست. اسرائیل مجدد همان دستمال فینی را برداشت و پس از صدور حجم معتنابعی فین همراه با اصوات نکره در آن، حق عبورش به آبهای آزاد را خدشه‌دار شده دانست و برای بازگشایی آن با همکاری آمریکا، انگلستان، فرانسه و کلاً هر کشور دیگری که در یارگیری با گفتن «فقط من من، تو هیچ هیچ» کشیده بود، اقدامات لازم را مبذول و به مصر حمله کرد.

قضیه بدین شکل پیش رفت که سازمان ملل پس از گفتن «اَه… چندش با اون دستمالت. نکش بالا مغزت سبز میشه!» طرفین را دعوت به خویشتنداری و تهاجم به مصر را محکوم اعلام کرد و با گفتن «زشته بابا! همسایه‌اید. چشمتون تو چشم هم می‌افته» خواهان آتش‌بس فوری شد که البته انگلیس و فرانسه همان همیشگی را انجام دادند، یعنی آن را وتو کردند.

قضیه این‌جورکی‌تر شد که در سال ۱۹۶۷ اسرائیل که بو برده بود به زودی اعراب متشکل از مصر، عراق، سوریه و اردن که این‌بار هم قسم شده‌اند تا حداقل برای حفظ آبروی خودشان هم شده، ضرب شستی نشان بدهند، قصد حمله دارند، پیش‌دستی و به نیروهای مصر در صحرای سینا حمله کرد. مصر که ادعا داشت هیچ اتفاق خاصی نیفتاده با گفتن «اصلاً هم درد نداشت» باعث شد که اردن و سوریه هم حملات خود به اسرائیل را شروع کنند که متاسفانه هیچ دستاوردی برای آنها به همراه نداشت. درنهایت فقط شش روز بعد، درحالی‌که اسرائیل نوار غزه، صحرای سینا، کرانه باختری و بلندی‌های جولان را تصرف کرده و وسعت خودش را سه برابر بزرگتر کرده بود، اعراب را که با گفتن «دکمه غلط کردمش کجاست؟» به شدت سرگیجه و گرگیجه و چند گیجه دیگر گرفته بودند را با بستن قراردادی شکست داد. و بدین صورت اعراب در جنگی نفس‌گیر، یعنی در حد یک دم و بازدم مغلوب شدند. هرچند چیزی از ارزش‌هایشان کم نشد، چون چیزی نداشتند که کم بشود.

البته در پایان شایان ذکر است که تمامی این اتفاقات برای قدیم‌هاست و زمانی که فقط برخی از اعراب برای ارضای حس نژادپرستی‌شان قصد مبارزه داشتند، نه حالا که در همه جای عالم، اعراب و غیراعراب، مسلمان و غیرمسلمان طرف درست تاریخ را انتخاب کرده‌اند و مشغول مبارزه با اسرائیل هستند و نشان داده‌اند که کت تن کیست و هیچ پشمی به کلاه اسرائیل باقی نمانده و مجبور است باز دستمالش را درآورد و اشک و آب‌بینی یا همان فینش را با آن تمیز کند و به دنبال دکمه غلط کردم بگردد و دمش را روی کولش بنهد و برود.

ثبت ديدگاه