فیلمنامه فیلم دستاوردهای دولت
دلفین های پرنده
۱۱:۳۸ ق٫ظ ۲۳-۰۱-۱۴۰۰
داخلی. روز. هیئت دولت
حسن روحانی و وزیران در کنار هم نشسته اند.
حسن روحانی: آقای رحمانی فضلی یک گزارش از وضعیت کشور در هفته گذشته بگید.
رحمانی فضلی نفسی چاق می کند و با روشن کردن میکروفن خود می گوید
رحمانی فضلی: الحمدلله همه چی خوبه، فراوونی در همه اقلام داریم، مرغ، گوشت و خیار و تره بار با قیمت ناچیز در دسترس مردم هست. خط فقر بحمدلله نداریم دیگه و تبدیل شده به خط ثروت و مردم همینجور ثروتمندتر میشن. کرونا هم با تدابیر حضرتعالی ریشه کن شد و تمام شهرهامون آبی هستن. ضمناً با اتکا به قوای داخلی در حال رونق روزافزون تولید هستیم.
حسن روحانی: ممنون آقای فضلی علی برکت الله. آقای ظریف از منطقه چه خبر؟
ظریف میکروفن را روشن می کند
ظریف: کما فیالسابق آمریکاییها هی پیغام میدن برای مذاکره و ما رد میکنیم حتی در پیغام آخر حاضر شدن تحریمهای ترامپ رو بردارن و گفتن ما میخوایم توبه کنیم ولی ما گفتیم مذاکره بی مذاکره، برید گمشید احمقها یا همهی تحریمها و راستی آزمایی یا هیچی!
داخلی. روز. کاخ سفید
جو بایدن کلافه و در حالی که کمی رو به جلو خم شده و دو دست را بر گوشهای خود گذاشته و به میز نگاه میکند در پشت میز است. صدای در زدن میآید. بایدن می گوید: بفرمایید.
کاملا هریس وارد شده و میگوید: قربان دستور داده بودید خدمت شما برسم.
بایدن نفس عمیقی می کشد و به صندلی تکیه میدهد و میگوید: کم آوردم کاملا… دارم دیوونه میشم از دست روحانی، نه مذاکره میکنه نه باج میده و نه حتی یه لبخند میزنه که آدم دلش خوش بشه که امیدی هست. اون ممدجوادم بدتر از خودش…
کاملا روی صندلی مینشیند: درک میکنم قربان. چند ماهه شبانه روزی داریم از طریق کانالهای ارتباطی خودمون تلاش میکنیم ولی طرف ایرانی اصلاً محل نمیذاره. روزنامههای زنجیرهایشون هر روز دارن مارو میزنن. مدیریت خوب و توزیع مناسب کالا باعث شده مردم اصلاً کمبودی احساس نکنن. حسن داره تحریمهارو با مدیریتش بی اثر میکنه. جدیداً به آبراهام رئیسی دستور داده دو هزار واحد تولیدی تعطیل شده راه بیفتن. اون خیلی باهوشه… با کاراش و دیپلماسی فعال منطقهای و جهانیش مارو منزوی کرده. داریم متحدامون رو رفته رفته از دست میدیم. اول اروپا، بعد آسیا و آفریقا…
بایدن سیگاری از کشو در میآورد و روشن می کند و بعد از پک زدن میگوید
بایدن: بهش رسوندین توبه کردیم؟
هریس با نا امیدی میگوید
هریس: بله، چند بار گفتیم هلی لی من توبه ولی گول نخورد
بایدن: کاملا یه کار بخوام برام میکنی کامیلا؟
هریس: بله قربان
بایدن از کشوی خود تفنگی در میآورد و به هریس میدهد و میگوید
بایدن: منو بکش تا از این ننگ خلاص بشم
هریس: میشه منم خودم رو هم بکشم؟ احساس ننگ منم بالاست
بایدن: آره
هریس: پس بذارید یه نارنجک تو کیفم هست بندازیم و همزمان کنارش وایسیم!
ثبت ديدگاه