آینده ونزوئلا بر اساس تجارب تاریخی
دوباره می‌سازمت ونزوئلا

ونزوئلا

راه راه: بالاخره ونزوئلا با کمک آمریکا آزاد شد. درهای دنیا که تا دیروز بسته بود، حسابی باز شده. بنابر تجربه، در سال‌های آینده شاهد حوادث مهمی در این کشور خواهیم بود:

در مرحله اول به منظور بهبود وضعیت معیشتی مردم تحریم‌زده و ناامید از مقامات ونزوئلا، تیم‌هایی از کارشناسان مجرب و آموزش دیده آمریکایی دسته‌دسته وارد ونزوئلا شده تا پلیس این کشور را آموزش بدهند. این پلیس‌ها به هیچ وجه معمولی نیستد؛ وظیفه آنها کم کردن درد و رنج مردم است. به این شیوه که مثلا اگر کسی از گران بودن خانه و کمبود پوشک بچه گلایه داشت، او را به مکان امنی منتقل کرده و مورد مشاوره بالینی قرار می‌دهند. گرچه در برخی از این مشاوره‌ها کشیده شدن ناخن با انبر و… گزارش شده اما درعوض همیشه جواب می‌دهند و جای نگرانی نیست. اسم این پلیس را هم می‌گذارند سازمان فراموشی غم و غصه ونزوئلا(ساواغ)

مرحله دوم شکوفا کردن منابع طبیعی و خدادادی وطن است. این منابع که تا قبل از این علی‌رغم درخواست‌های مکرر آمریکایی‌ها به فروش نمی‌رفت، به یکی دو شرکت آمریکایی سپرده می‌شود. شرکت‌هایی که خودشان چاه می‌زنند، خودشان استخراج می‌کنند و خودشان هم بار کشتی می‌کنند، می‌برند. بدون آنکه ذره‌ای از بوی نامطبوع آن به دماغ یک شهروند ونزوئلایی بخورد. وظیفه ونزوئلایی‌ها این وسط این است که لم بدهند روی مبل و دابل‌برگر مک‌دونالد یا کی. اف. سی با پپسی میل کنند. کتاب رمز و رازهای موفقیت در سه گام ساده بخوانند، با کادیلاک و فوردهای آخرین مدل در شهر دوردور کنند، سری به گراند کازینو بزنند و باقی پول‌ها را برای سالم ماندن از ناخنک ز‌دن‌های کولی‌های بی‌ناخن، بدهند نوادگان مرحوم جی. پی. مورگان برایشان نگه دارد. هر نوع جنگ افزار یا هواپیمایی که ونزوئلایی‌ها اراده کنند فقط با یک سفارش حاضر است، آنهم با خلبان و پرسنل آمریکایی تا لازم نباشد جان هیچ شهروند ونزوئلایی به خطر بیفتد یا خدای ناکرده دستی به خاطر تعمیر آنها روغنی شود.

در مواقع جوّگیری امریکایی ها و کابوی‌بازی درآوردنشان و زود و خورد، برای اینکه دادگاه‌های ونزوئلا شلوغ و اعصاب قاضی‌ها خط‌خطی نشود هر کس هر غلطی کرد کَت بسته تحویل خود امریکا می‌دهند تا برود در کشور خودشان محاکمه شود پدرسوخته! این قانون هیچ جوره مو لای درزش نمی‌رود؛ مثلا اگر سگ یک مستشار آمریکایی گردن پادشاه ونزوئلا را هم خورد کرد، سگ را فقط و فقط در همان آمریکا محاکمه می‌کنند.

وقتی همه چیز خوب باشد نوبت جشن است. اینجاست که باید به همراه کت و شلوار و کیف و جوراب و لباس زیر آمریکایی، سفارش چند دست لباس باستانی شیک، چندین چادر بزرگ و مقادیری مهمان خارجی را هم بدهند. از دیگر لوازم این جشن تعدادی قفس شیشه‌ای است که یک زن و مرد را در آن بیندازند تا همه مهمانان خارجی و مردم عادی بفهمند ازدیاد نسل چگونه انجام می‌شود. بخش مهم جشن پیدا کردن کسی است که به او بگویند لازم نیست بیدار شود چون آنها بیدار هستند و اگر کاری پیش بیاید حتما انجام خواهند داد.

اگر زندگی مثل فیلم‌ها بود این داستان باید همینجا تمام می‌شد اما افسوس! فکرش را بکنید که چنین ملت خوشبختی چقدر می‌تواند حسادت اطرافیان را برانگیزاند؟ همین حسادت‌ها باعث می‌شود سازمان فراموشی غم و غصه ونزوئلا(ساواغ) کمی فیتیله را پائین بکشد تا مردم درد چیزهای دیگر را هم حس کنند. برای اینکه تهمت دیکتاتور و دست نشانده بودن هم بهشان نچسبد، دستور می‌دهند با تاسیس یک حزب، به مردم اجازه داده شود سالی یکی دوبار وفاداری و شیفتگی خود را به جانشینان همان فرد باستانی اظهار کنند.

آخرین مرحله کمی غم انگیز است. تعداد زیادی از آدم‌های ناسپاس که بر حسب اتفاق هیچکدام ناخن ندارند دور هم جمع شده و از جانشینان باستانی و دوستان خارجی‌شان می‌خواهند کشور را ترک کنند. آنها هم می‌پذیرند و کشور را به آرامی ترک می‌کنند. البته قبل از ترک وطن برای اینکه جانشینان غیرباستانی آنها روی پای خودشان بایستند و آماده‌خور نباشند، هر چه پول و طلا که جیب‌های خود و خانواده و نوکرانشان جا داشته باشد بر می‌دارند و می‌روند جایی که لم بدهند روی مبل و دابل‌برگر مک‌دونالد یا کی. اف. سی با پپسی میل کنند. کتاب رمز و رازهای موفقیت در سه گام ساده بخوانند، با کادیلاک و فوردهای آخرین مدل در شهر دوردور کنند، سری به گراند کازینو بزنند و هر وقت پول‌شان ته کشید اپوزیسیون بشوند برای نجات میهن.

ثبت ديدگاه