دور افتخار

رها شد یکی تیر از تیر بار
و چرخی زد و رفت با افتخار

هدف کرد و با سرعت نور زد
درآورد از قوم صهیون دمار

چنان زد که اوضاعشان شد سگی!
سگی که همیشه جری بود و هار

برای نجات از دل منجلاب
به ناگاه شد ملتمس، پاچه خوار!

که حاجی بیا و ترحم نما
و آتش بسی ده به این وضع زار

به قرآن پشیمانم از کرده‌ام
غلط کردم آقا! غلط! NO به WAR!

چنین پاسخ آمد ز ایران زمین
به صوتی جلی و پر از اقتدار:

نه اینجاست جولانگهت ای مگس
که در لحظه خواهی شد اینجا شکار

برای تو پیچیده‌ام نسخه‌ای
که دیگر نباشی چنین در فشار

بخور صبح و شب تندر و قدر و رعد
و سجیل و فاتح به وقت ناهار

میان وعده زلزال و خیبر شکن
و عصرانه هم موشک ذوالفقار

نوشتیم با رد موشک چنین
بماند برای همه یادگار:

زدی ضربتی، ضربتی نوش کن
و بعدش بدو گم شو زود الفرار!

ثبت ديدگاه




عنوان