نگاهی به بررسی تاریخی واقعه غدیرخم
دوست شدن با «هرکه»

راه راه:

نگاه کردن به بررسی های تاریخی خیلی خوب است و آدم چیزهای زیادی از همین نگاه کردن به بررسی های تاریخی یاد می گیرد که برای دنیا و آخرتش خوب است. مثلاً خودِ من از نگاه کردن به بررسی های تاریخی دو نکته خیلی خیلی مهم و کاربردی یاد گرفته ام که مپرس! یکی اینکه همه اتفاقات و رویدادهای تاریخی، اتفاقی و تصادفی و یهویی افتاده اند و اصلاً و ابداً و مطلقاً دلیل و برنامه و حکمتی پشتشان نیست. به زبان ساده تر، یک نیمه اتفاق داشته می رفته، ناگهان برحسب اتفاق با یک نیمه اتفاق دیگر برخورد کرده و یک اتفاق کامل اتفاق افتاده است. نخند! جدی میگم.

دوم اینکه، هرکس که به شما می گوید از تاریخ بیاموزید یا عبرت بگیرید یا هرچیزی توی این مایه ها، دشمن شماره یک آسایش و راحتی شماست و فوراً شماره اش را بدهید پلیس فتا تا بداند که چه پیش آورده است، والاه! خود تاریخ در مصاحبه ای گفته است که من هیچ عبرت یا آموزه یا تجربه ای ندارم و کوچیک همه آدم ها هم هستم.

حالا که با تاریخ کمی آشنا شدید و این آشنایی با عیدغدیر مصادف شده است، نگاهی به بررسی تاریخی واقعه غدیرخم می اندازیم تا ببینیم چی بود و کی بود و اصلاً؟!

۱) همین اول باید بگویم که خودِ بنده برای نوشتن این نگاه، به تمام ۲۰ عنوان کتاب روایی شیعه و ۲۲ عنوان کتاب روایی اهل سنت که واقعه غدیر را با جزئیات ذکر کرده اند، مراجعه نکردم، بلکه همان ۲۲جلد کتاب «الغدیر» نوشته علامه امینی را هم نخواندم. دیدم خیلی وقت می برد و لازم نیست. تازه حدیث غدیرخم از ۱۱۰ تن از صحابه پیامبر(ص) به صورت مستقیم و ۸۴ تن از تابعین ایشان، نقل شده که حوصله نداشتم آنها را هم بخوانم. به جای همه اینها، همانطور که گفتم، اصل اتفاق را بررسی کردم و اینجا نوشتم که شما هم نگاهی بیاندازید و ببینید که چقدر اتفاقی و همینطور یکهویی بوده است.

۲) نکته اول درباره غدیر این است که در آخرین حج پیامبر(ص) اتفاق افتاده است. و این کاملاً اتفاقی است و ربطی به جانشینی و اینها ندارد زیرا پیامبر(ص) تقریباً هرسال از مدینه به مکه برای اعمال حج می رفتند و حالا واقعه غدیر اتفاقی با آخرین حج ایشان همزمان شد. مدعیان اگر راست می گویند چرا ایشان در سالهای قبل، جانشینی علی(ع) را اعلام نکردند و عدل گذاشتند برای حج آخر؟!!! هان؟!! 

۳) به طوری که شیعه و سنی نقل کرده اند، حدود ۱۲هزارنفر از حجاج کشورها و مناطق مختلف داشتند می رفتند خانه هایشان و چمدانهای پر از سوغاتی را خرت خرت دنبال سرشان می کشیدند که پیامبر(ص) فرمودند همه در غدیرخم جمع شوند و صبرکنند تا همه آنهایی که عقب تر هستند بیایند و همه آنهایی هم که جلوتر رفته بودند برگردند تا برایشان صحبت کنند. خُب، نمی شد همین صحبت را کنار خانه کعبه و وسط اعمال حج انجام دهند؟ یا وقتی رفتند مدینه، فردایش بروند مسجد و آنجا سرصبر و راحت بنشینند دورهم و صحبت کنند؟ آخر وسط بیابان بی آب و علف و توی آن گرما، آدم مردم را جمع می کند که بگوید با علی(ع) دوست باشید؟! من که از کارهای پیامبران سر در نمی آورم. اصلاً چرا نامه ننوشتند و برای برخی نفرستادند که باباجان با هم دوست باشید و قدر هم را بدانید؟! دوازده هزارنفر حاجی گرمازده و سوغاتی خریده را جمع کنی توی بیابان تا بگویی هرکس با من دوست است، با این «علی» دوست باشد؟  

۴) البته آنطور که من به بررسی های تاریخی نگاه کردم و از شما چه پنهان نگاهی هم به کتاب درسی تاریخ پایه اول راهنمایی نظام قدیم انداختم، دیدم که معرفی «دوست» خیلی مرسوم نبوده و حتی الان هم نیست. یعنی هرکس که سرش به تنش می ارزیده برای خودش یک جانشین یا وصی انتخاب نمی کرده که بعد از مرگش «مسئولیت» و «کارهایش» را آن وصی و جانشین انجام ندهد. الان هم برای پست های مهم «قائم مقام» یا «جانشین» تعیین نمی کنند و همه معتقدند که چون همه چیز اتفاقی است، پس نفر بعدی هم اتفاقی پیدا می شود و می آید کارها را ادامه می دهد. حتی در نظریه ای که جدیداً ارائه شده، دانشمندان و محققین معتقدند که «پیچ خوردگی پا» یکی از مهمترین عوامل افتادن یک نفر درون یک پست جانشینی یا قائم مقامی است.

دقیقاً به همین دلیل نمی فهمم چه لزومی داشته که پیامبر(ص) آن همه آدم را که بین آنها بزرگان و قدیمی های اسلام هم بوده اند، جمع کند تا بگوید این علی دوست من است و بعد از من کارهای من با اوست. چون قبل از این هم بارها همین مطلب را به همه گفته بودند و همه هم شنیده بودند. مثلاً قبلترها پیامبر(ص) فرموده بودند  که هرکس با من حسابی یا طلبی دارد می تواند در نبود من با علی(ع) حساب کند یا هنگام مباهله، دست علی را گرفته و با خود بردند. حتی در جنگ تبوک، علی(ع) را به جانشینی خود در مدینه منصوب کردند و خود به جنگ رفتند یا فرمودند که «علی» نسبت به من مانند هارون(ع) است به موسی(ع) و از همه اینها معلوم تر و تابلوتر اینکه تنها دخترشان را که بالاترین مقام را نزدشان داشت – علی رغم همه خواستگاران دیگر – به همین «علی» دادند. 

خُب آخه فدای خاک پایتان بشوم پیامبر من، دیگر طرف، کور و کر و لال مادرزاد که هیچ، اگر از مادر مُرده هم به دنیا آمده باشد فهمیده است که علی(ع) جانشین و ولی بعد از شماست و دیگر نیازی نبود که دوازده هزارنفر را در غدیرخم جمع کنید برایشان روضه بخوانید که!

۵) آنطور که برادران اهل سنت در منابع موثق حدیثی و روایی خودشان ذکر کرده اند (می توانید بروید خودتان ببینید)، بعد از اینکه پیامبر خطبه را تمام کردند و دست علی(ع) را بالا بردند و به همه حالی کردند که هرکه من مولای اویم، این علی مولای اوست، حاضران آمدند و با علی(ع) دست دادند و به او تبریک گفتند. چندماه بعد هم همان «همه» تا پیامبر(ص) از دنیا رفت رفتند زیر سایه سقیفه و با یکی دیگر دوست شدند و به او تبریک گفتند.

تاصبح می شود درباره غدیر نگاهی به بررسی های تاریخی کرد پس بقیه اش را خودتان بروید نگاهی بیاندازید، مگر من «نگاه بیانداز» پدر شما هستم که هی نگاه بیاندازم و بدهم شما بخوانید؟

يك ديدگاه

  1. ممد ۱۳۹۸-۰۵-۳۰ در ۱:۰۱ ب٫ظ- پاسخ دادن

    عالی????

ثبت ديدگاه




عنوان