خبر زندان قرچک در بیبیسی
سقوط نظام در چند دقیقه
۱۰:۲۴ ب٫ظ ۲۴-۱۱-۱۳۹۷
راه راه: اینجا لندن است صدای ما را از BBC می شنوید.
همان طور که در خبرها شنیدید، نظام جمهوری اسلامی بار دیگر در ظلمی آشکار به جان جمعی از مردم افتاد و گلوی شان را زیر چنگال استبداد خود فشرد.
گزارش شاهدان عینی از اوضاع زندان قرچک بدین شرح است:
_تلفن قطع شد! من الان داشتم با خواهرم حرف می زدم که تلفن قطع شد. بعد دوستش زنگ زد گفت” گاردیا با باتوم زدن رو دستش! دست راستش قطع شده الان داره خون ازش میره. بعدم کشیدنش رو زمین و بردن پیش امنیتیا! ما نمی دونیم چه بلایی سر خواهرت اومده!” گفت از تلفن جداش کردن که نتونه از وضع زندان به بیرون خبر بده!
_دخترخاله من پشت تلفن داشت زار زار گریه می کرد میگفت گاردیا دست و پا و سر خیلی از بچه ها رو شکستن. همه رو میزنن. ما داریم از گاز اشک آور خفه میشیم.
_تلفنا قطعه! همه تلفنا رو قطع کردن. هرکی زنگ زده گفته تلفنا رو قطع کردن که صدای ظلمی که داره به ما می شه به کسی نرسه.چند تا قطع عضو داشتیم. هرکی می تونه به خونواده های زندانیای زندان قرچک خبر بده!
همچنین شاهدان عینی گزارش داده اند، چندصد نفر از خانواده و فک و فامیل قربانیان فاجعه ی زندان قرچک پشت دیوار پشتی زندان تجمع کرده و دیوار مذکور را تخریب کردند. آنها چند شعار تند دادند و خاطرنشان کردند که این دیوار بر سر راه دموکراسی کشیده شده و باید بر سر رژیم خراب شود. گفتنی ست با حمله ی ماموران مسلح به این تحصن آرام، تنی چند کشته و زخمی و بازداشت شدند. تا این لحظه از سرنوشت نزدیکان قربانیان که به خونخواهی پشت دیوار زندان رفته بودند اطلاعی در دست نیست.
(اخبار ۲۰:۳۰)
شب گذشته با انتشار خبر عفو ۵۰۰۰۰نفری در سالگرد بعثت انقلاب اسلامی موجی از شادی خانواده های زندانیان جرائم غیرعمد و غیره را فرا گرفت. اما در زندان قرچک اوضاع به شکل دیگری پیش رفت و شایعه عفو نخوردن این زندانیان در سلول ها پیچید! در پی انتشار این خبر کذب زندانیان بند ۱ ، یک عدد پتو را به آتش کشیدند تا مراتب اعتراض خود را به سمع و نظر مسئولان برسانند. در ادامه خدمه زندان شروع به خاموش کردن آتش کردند که ناگهان دخترخاله ی یکی از براندازان، بالای تخت بالاییه یکی از اون تخت دو طبقهایها رفت و با پرتاب پتویی دیگر در آتش اولیه بر شعله ی آن دمید! وی پس از فریاد “خفه شدم خفه شدم اینجا گاز اشک آور زدن” پایین پرید و به سمت تلفن های زندان دوید! پس از لحظاتی برگشت و گفت تلفنا رم قطع کردن می خوان همه مونو بُکشن! آی دستم! دستم تیر میکشه! ساناز و سمیرا که شاهد این ماجرا بودند به هم نگاه کرده و پرسیدند این چرا با اون گوشی خرابه زنگ زد به دخترخاله ش؟! در این میان رویا پابرهنه وسط بحث دوید و گفت ولش کنید بابا باز این دیوونه شروع کرد من خودم از رییس بند شنیدم گفتن همه مون عفو خوردیم.
خدمه که همچنان در پی خاموش کردن آتش بودند نگاهی به هم انداخته و به کار خود ادامه دادند!
ثبت ديدگاه