بورسبازان
سنگ، قیچی، بورس
۶:۳۴ ب٫ظ ۳۱-۰۳-۱۳۹۹
راه راه: حداقل خاصیتی که سهام عدالت و آزادسازی بورس داشت این بود که خیلیها از بیکاری درآمدند، مثلا همین خانم جون که روزها با وجود کرونا جلسههایش ترک شده بود و حتی دیگر نمیتوانست میزگرد کوچه را مدیریت کند، مجبور بود یا اردک تک تک ببیند و یا با فارسی سخت و روان مسئولین سیمینبر را جهت پیگیری نکردن اوقات فراغت، مورد عنایت ویژه قرار دهد و گاهی هم به گفته عمو غلام استناد کند که این اجنبیهای خفاش بخور چه به روز ملت آوردند و او را از کار و زندگی که همان جلسات هفتگی و آن میزگرد کذایی بود، دور کردند.
وقتی صحبت آزادسازی در خانه ما استارت خورد، اولین نفر خانم جون بود که چون مبلغ سود سهامش را نگرفته بود، مصمم شد در بورس وارد شود. تلاش بقیه برای منصرفش کردنش همان، مصمم شدن او همان که در نتیجه موفق شد صبحگاهی طلوع نزده به کافی نت سر کوچه برود و کار را تمام کند.
و اینطور شد که با یک کلید enter و ورود او به دنیای بورس زندگیاش دگرگون شد، بطوری که انگار شهرداری خانهای را تخریب کرده باشد بعد یک برج بسازند، دیگر بجای دیدن تکرار جومونگ، ساعتها تلفنی با صغری خانم تحلیل تکنیکال میکرد و یا از کارگزار بورس در خصوص وضعیت قرمز یا سبز بازار میپرسید.
خانم جون اون خانم جون سابق نبود و دیگر دوست نداشت او را جز «شوکی» چیز دیگری صدا میکردیم و هر وقت زینت خانم، زن عبدالله چراغساز او را شوکت صدا میکرد، مثل ریختن آب روی روغن داغ شده واکنش نشان میداد.
حتی خانم جون که تا چند وقت پیش کش عینکش را از بیجامه من میگرفت، الان در فکر خریدن عینک ریبن است. تیرامیسو خور هم شده و از همه جالبتر میخواهد برای دوره بعد کاندیدای شورا شود.
هر چند من از اول مطمئن بودم خانم جون تا هسته بورس را درنیاورد، ول کن ماجرا نیست، حالا بعدها بیشتر راجع به او خواهیم نوشت… .
خانم جون که نیست، یه پا عامل مرگ زودرسه! آخرش میخواستم سرم رو بکوبم توی دیوار
خخخ