در وصف کافه و شعر و آروغ روشنفکری
شعر لاکردارشان
۱:۳۳ ق٫ظ ۲۱-۰۲-۱۳۹۹
راه راه: شاعران با کافه تا افتاد کار و بارشان
کافهها از انجمنها سکه شد بازارشان
کافه تاریک است و اینها زود شاعر میشوند
بوی دود و قهوه دارد آروغ افکارشان
تا فضای کافه را بسیار عرفانی کنند
شعر نرمافزارشان، سیگار سختافزارشان
غالبا چون در فضای مختلط شاعرترند
دلبری دارند با ابیات از دلدارشان
حافظ و سعدی فقط در حد فال است و دکور
بخشی از شاعر فراریها سوپراستارشان
هر چه نامفهومتر، احسنتهایش بیشتر
گهگداری فحش دارد شعر لاکردارشان
خوانش اشعارشان مثل پنیر پیتزاست
کش میآید واژهها در لهجه کشدارشان
فلسفه در لابهلای بیتها قاطی شده
روح اگزیستانسیالیسمی است در اشعارشان
اکثرا زنها رمانتیستند و مردان سوررئال
هست ظاهر در کت و در مانتو و شلوارشان
آنقدر فاز هنر دارند در خود، گوییا
صوت داوودی برون میآید از گیتارشان
چونکه خیلی فلسفی هستند، پس حسن ختام
کافکا و نیچه و صادق هدایت یارشان
ثبت ديدگاه