در اتاق جنگ اسرائیل چه می گذرد؟
شنود اتاق جنگ اسرائیل

سکانس اول (فرمانده و سربازان رژیم در اتاق جنگ)
فرمانده: خب همه کلاه هاتونو روی سرتون بذارید، تفنگ هارو بردارید و سریع پشت میزهاتون بشینید. این کلاس جنگ ماست. دقت کنید. همه خوب گوش بدید. همونطور که روی نقشه می‌بینید نصف مملکت رو به دریاست. اون طرف رو می‌سپریم به شیرمردان و دلاوران نیروی دریایی. نصف دیگه مملکت رو شما قهرمانان باید محافظت کنید. الان سریع پالام پولوم پلش بکنید تا به ۴ گروه مساوی تقسیم‌تون کنم.
سرباز اول: چرا ۴ تا؟
فرمانده: پس چند تا؟
سرباز دوم: مثلا ۵ تا. آخه قربان می‌دونید در کتاب مقدس کتوویم گفته شده اگر گروهی در روز شنبه بر اثر پالام پولوم پلش به ۴ گروه مساوی تقسیم شوند سرنوشت شومی‌در انتظارشان است.
فرمانده: احمق ما الان با ۴ کشور در جنگیم اگه به ۵ گروه تقسیم بشیم یه گروه بیکار میمونه. 
سرباز سوم: قربان اجازه! گروه آخر را بکشید. بقیه  گروه‌ها بیدارتر می‌شوند.
فرمانده: باز تو نشستی شب‌ها برنامه تا ثریا دیدی. حقته که بمیری مزدور. کیو کیو کیو!
سرباز سوم: حقش بود قربان. میگم قربان ما که بمب زیاد داریم. یه بمب هم بندازیم تو خاک عراق تا علاوه بر حماس و حزب الله و یمن و ایران با عراق هم بجنگیم.
فرمانده: آفرین سرباز. این فکر خوبیه. براوو براوو.
سکانس دوم (نامه‌نگاری سربازان اعزامی‌با فرمانده کل)
فرمانده کل، دست‌هایش را پشت کمرش گرفته و آنقدر دور تا دور اتاق را متر کرده بود که اصلا انگار کف پاهایش را خرس لیسیده. همینطور که در فکر جنگ به سر می‌برد، سربازی با سه نامه مهر و موم شده وارد شد. فرمانده با دست‌های لرزان نامه اول را باز کرد.
از مقر فرماندهی گردان مقابله‌گر با متجاوزان حماس
به فرمانده کل گردان
 با سلام و احترام
 به اطلاع می‌رساند که زارتتتتت، این نیروهای حماس که گفته بودید اون قبلی‌ها که در اتاق جنگ مکررا تعریف می‌کردید، نیستند وگرنه اینجانب بر گور پدر خود می‌خندیدم که فرمانده شوم. اصلا ویندوز همه‌شان چند نسل ارتقا یافته است. همین‌ها که قبلا با کش تمبان، قلوه سنگ پرتاب می‌کردند و ما نهایتا یکی در میان جاخالی می‌دادیم، الان اصلا انگار کالاف دیوتی بازی می‌کنند. خواهشمند است در عملیات‌های بعدی لعنت بر دهانی که بی‌موقع باز شود.
نامه دوم
از مقر فرماندهی گردان مقابله‌گر با متجاوزان حزب‌الله
به فرمانده کل گردان
با سلام و احترام
با عنایت به اینکه نیروهای حزب الله با چشم سر دیده نمی‌شوند و یهو از زیر زمین می‌آیند بیرون و لنگ سربازان را می‌گیرند و می‌کشند داخل، آن کتب مقدس را سریعا یک ورق بزنید ببینید جهت عقب‌نشینی و فرار از دست دشمن در روز شنبه دستورالعمل مجربی وارد شده است یا خیر. آمارها حاکی از آن است که هم اکنون نصف سربازان اعزامی‌زیر زمین در خدمت حزب‌الله هستند و شعار مرگ بر اسرائیل می‌دهند. 
پیشاپیش از بذل توجه شما سپاسگزاریم.
 
 
نامه سوم
 از مقر فرماندهی گردان مقابله‌گر با متجاوزان یمنی
به فرمانده کل گردان
با سلام و احترام
به استحضار می‌رساند اینجانب پس از یک شبانه‌روز شنای سگی در آب‌های اقیانوس خود را به یک تخته  چوب رساندم و در حالی که مثل سسسگ به خود می‌لرزیدم با خون خود این نامه را نوشتم و با تف مهر و موم کردم. نیروهای یمن همانند دزدان دریایی کارائیب ۳ کشتی‌های جنگی‌، شیرمردان و دلاوران نیروی دریایی که گفتید را پاره پوره کردند و همه را مثل پشگل ریختند روی آب. خواهشمند است جهت بازگشت نیروهای باقیمانده، به تعداد مکفی مایو، دماغ گیر و پارو ارسال فرمایید. 
فرمانده در حالی که نمی‌تواند از روی صندلی برخیزد: حاسمی‌حاسمی!
سرباز با یک پوشک مولفیکس دو ایکس لارج و شلوار نظامی‌تمیز در دستانش وارد می‌شود و پس از ادای احترام: بله قربان!
فرمانده: از نیروهای آماده‌باش چه خبر؟ خبر مرگ‌شان دارند چه غلطی می‌کنند پس؟
سرباز: تا این لحظه از نیروهای آماده‌باش در مقابله با موشک‌های ایران خبری در دسترس نیست. اما اینطور که در تصاویر هوایی دیشب قابل مشاهده است، آتش‌بازی توپی به راه انداخته‌اند. چنان آسمان را نورافشانی کرده بودند که انگار عروسی پدرشان بود. شما نگران نباشید قطعا حال‌شان خوب است.

ثبت ديدگاه