مراسلات نیویورک تهران (۵)
«شیرین» | عجله کار شیطان است
۱۰:۰۱ ق٫ظ ۱۱-۰۳-۱۴۰۴
جان شیرین، سلام!
حالتان خوب است؟ تاس روزگار برایتان خوب نشسته؟
تا شنیدیم نامسلمانها خبط کردند و شما را حبس نمودند و ایضا بیماری برجانتان عارض شده، نیت کردیم اگر صحیح و سالم از فرنگ مراجعت نمودید، کل هم اجمعین فقرای شابدالعظیم را پلوقیمه دهیم.
اگر جویای احوال ما باشید نفسی که فرو میرود مدد حیات است اما چون برمیآید یادآور هزینههای ابتیاع جهیزیه. غیاب شما هم که شده قوز بالا قوز.
میگویند علم ترقی کرده است اما حُکَما هنوز نتوانستند ضمادی بسازند که بر زخم دلتنگی مرهم آید. فی الواقع تا این مهم دست ندهد، به گمان ما که ترقی حاصل نشده است.
این فراق هم امر غریبی است. حتی در امور جاریه مملکت هم جاریست. فی المثل همین لطیف السلطنه که نهایت امر، ما دستگیرمان نشد چه کارهباشی است. از آنجایی که طبع بسیار لطیفی دارد پیوسته بین خودش و کرسی سلطنتش فراق میاندازد. نقل است یوم ماضیه ابروی چاییباشی هنگام گذاشتن فنجان قهوه بالا بوده. لطیف السلطنه هم به طرفه العینی قهر کرده که چرا او برای ما ابرو بالا انداخته.
شنفتم طبق پیشکشی جهت پذیرفتن عذر تقصیر برایش بردند و گفتند چاییباشی بوتاکس نامرغوب تزریق کرده و از اثراتش، همین ابروهای بالامانده است. لطیفالسلطنه هم خر شیطان را به طویله برگردانده.
چندی پیش هم میان ناصرالممالک و کرسی صدارت فراق افتاد. البته ناصرالممالک را به سبب بیکفایتی از سمتش خلع نمودند. آدم کوتهبین یک ثمن سکه را نمیتوانست ثابت نگه دارد. دائم قیمت عین کش تنبان از دستش در میرفت.
فی الحال هم که کش به کل در رفته است. صدارت هم عین ما بلاتکلیف است و در فراق یک فلانالممالک با درایت میسوزد.
کسی هم تعجیلی در تعیین تکلیف ندارد. گمان میرود آن سخن حکیمانه که میگوید: «عجله کار شیطان است» را سرلوحه قرار دادند.
حالا که موسم، موسم قهر و آشتی است مواظبت کنید زبانم لال میان شما و کامرانمیرزا شکرآب نشود.
چند روز پیش که جهت زیارت به امامزاده صالح عزیمت کرده بودیم به درگاه باری تعالی بسیار استغاثه نمودیم که این هجران را هرچه زودتر پایان دهد انشاءالله.
چشم به راهت، شیرین
ادامه دارد …
ثبت ديدگاه