نامه‌هایی به فرزندم سیاوش (2)

سه سال اجباری

مادربزرگت را که می‌شناسی، خیلی به ایرج میرزا ارادت دارد و کمی هم دستش سنگین است، فلذا قضیه کنکل شد. این شد که با کوله باری از غم و کله‌ای کچل راهی پادگان شدم.

نامه‌ای برای خانه‌تکانی

شستنی‌ها کم نیست

می‌دانم می‌خواهی بگویی سال گذشته این همه بشور و بساب نداشتیم؛ اما باید در جواب این فرمایشت بگویم:
شستنی‌ها کم‌نیست
من و تو کم شستیم

نامه‌هایی به فرزندم سیاوش (۱)

چه شد که تصمیم به ازدواج گرفتم؟

مسئولین آنقدر با بنرهای رنگارنگ درباره مزیت‌های فرزندآوری گفتند که کمی دلم قیلی ویلی شد. گفتند وام ازدواج می‌دهیم با سود کم، گفتم به‌به! می‌توانم پراید هاچ‌بکم را تبدیل کنم به یک 206 مدل 91 و بعد هم به یک ماشین عروس خفن.

وقتی بنیامین مثلاً عاطفی می‌شود

نامه سرگشاده نتانیاهو به ملت تکه پاره‌

سرهای فکلی‌تان لباس نظامی‌شان را درآورده بودند و عوض اینکه بروند سمت حماس، آمده بودند طرف بچه‌های خودی. متاسفانه با پرچم سفیدی که دست‌شان بود، بچه‌ها احتمال ‌دادند نقشه حماس باشد و سوراخ سوراخ‌شان کردند.




عنوان