نامه‌ای از همسر دربند

جای داماد زندان نیست

الان که زندان فرصت تفکر را به من هدیه داده است، می‌بینم آن‌موقع‌ها که صورتم را چنگ می‌انداختی و موهایم را می‌کشیدی و با ماهیتابه‌هایت کمرم را نشانه ‌می‌رفتی، چقدر لحظات خوشی بودند و من الکی از وضعیت زندگی گلایه می‌کردم

خداحافظی گرم با فصل تابستان

کاریه که از دستم برمیاد

چه برنامه‌هایی که با هم داشتیم و نشد. دلم می‌خواست در این تابستان اسب‌سواری یاد بگیرم، لکن اشتراک فیلیمو کار دستم داد و تو را از من گرفت. خواستم موسیقی کلاسیک بیاموزم؛ ولی این اینستاگرام حسود بتهوون را برنتافت و مرا در خود غرق کرد، فیلترش افزون باد. حتی می‌خواستم بانجی جامپینگ کنم، البته این را دیگر خودم ترسیدم؛ اگرنه تا آن بالا هم رفته بودم. 

نامه‌ای به پسرم «2»

بفهم قبل از آنکه مجبور شوم بفهمانمت ۲

اینکه می‌گویند تنها ستاره‌های دریایی، مارمولک‌ها و رونقی‌ها اگر اندام‌شان قطع شود دوباره رشد می‌کند و مثل روز اولش می‌شود اشتباه است، چون ظاهراً همه‌ براندازان جمهوری اسلامی چنین ویژگی برجسته‌ای دارند. نشان به آن نشان که یک نفر که به خاطر ساچمه دستش قطع شده بود، رشد کرده و الان در حالت استیبل قرار دارد.

نامه‌ای به زوجا صالحا

اللهم نترسیم

آقای زوجا صالحای محترم!
خیلی از همسن و سال‌های شما از ترس اوضاع پوشاک، مسکن و خوراک، تن به ازدواج نمی‌دهند و تا الآن عزب اوقلی مانده‌اند، یعنی آدم دوست دارد پرده‌های ادب را پاره کند و بگوید خاک برسرشان!!




عنوان