خاطرات اربعین
صفا و مروه در اربعین
۵:۰۰ ب٫ظ ۰۸-۰۶-۱۴۰۳
کاروان دانشگاه این مدلی بود که هر شب قبل شروع پیاده روی کیفهامون رو تحویل میگرفتند و خودشان میبردند جلوتر جای عمودی که قرار بود توقف و استراحت کنیم. شب دوم ده دقیقه قبل از حرکت رفتم کیفم رو تحویل بدم تا در وقت صرفهجویی کرده باشم و تو این فاصله بقیه بچه ها آماده بشوند و با هم شروع به حرکت کنیم. محل تحویل کیف ها چند عمود عقبتر بود. بهش رسیدم ولی نفهمیدم که رسیدم. در واقع ندیدمش لذا ازش عبور کردم. چند تا عمود که رفتم پایین تر، متوجه شدم نباید اینقدر دور بوده باشد؛ دوباره برگشتم که خوشبختانه دفعه دوم محل مدنظر رو پیدا کردم و کیفم رو تحویل دادم. دوباره رفتم جلو تا وسایل باقی مونده ای را که تو طول پیاده روی قرار بود همراهم باشد بردارم و با بچه ها راه بیفتیم ولی از موکب استراحت هم عبور کردم و متوجه نشدم. اینقدر که من اون شب عبور کردم دولت روحانی از رکود عبور نکرد. دوباره برگشتم و این بار موکب رو دیدم. قاعدتا وقتی رسیدم دیگه کسی نبود و همه راه افتاده بودند لذا تنهایی شروع به حرکت کردم و فهمیدم دیگه تصمیم نگیرم در وقتم صرفه جویی کنم چون نیم ساعت هم عقب میافتم. اون شب یکی از اعمال حج هم تقریبا انجام دادم و حال حضرت هاجر همسر حضرت ابراهیم رو بهتر درک کردم. تازه من دو بار سراب دیدم اون هفت بار.
ثبت ديدگاه