مشت و مال گرمای هوا
قبض بخار
۹:۱۹ ب٫ظ ۱۲-۰۴-۱۴۰۱
هرکس که دارد در خیابان ها تردد
تا ظهر خواهد شد تمامش ذوب، لابد
دیدم کلاغی را که از گرما مخش پخت
در جوب میغلتید و میفرمود “قدقد”
فهیمه انوری
.
ای خدا هر چی کنم شکرت کمه
اما قربون تو، گرمه یک نمه
لااقل خاکو نزار اینور بیاد
گرممه آی گرممه آی گرممه
یاسر پناهیفکور
.
هفت کولر روشن است و باز گرم است ای هوار
کاش میشد کوسه باشم یا اقلاً سوسمار
قبض برقم گرچه مثل قبضِ جادوگر شده
جای قبض آب اما میدهم قبض بخار
محمد عظامی
.
دنیا شده مثل یک بخاری
مردم ز حرارتش فراری
آنقدر شدید گشته گرما
ولله قسم شدم سوخاری
حسن اویسی
.
هرچند خرابیم ولی بی غرضیم
حاشا که به جز رنگ تو رنگی بِرَزیم
گرم است ولی همیشه شاکر هستیم
پس عبد تو ایم اگرچه حتی بپزیم!
مهدی احمدلو
.
برف میبارد هوا خیلی خوش است
آنچه بیاندازه میخندد شش است
ظهر تابستان فقط اعصاب من
عینهو اعصاب یک آدمکش است
ابراهیم صفائی
.
ز گرما کوسهای افتاده بیرون
رطوبت میکند حرکات موزون
ولی دل چایی لب سوز خواهد
کنار ساحل شرجی کارون
مهنا صادقی
.
خداوندا در این گرما عرق ریزانم و خسته
جهنم را عیان دیدم در این گرمای پیوسته
چنان میسوزم از گرما که گویی در تنورم من
یقین دارم که خورشیدت کمر بر قتل من بسته!
محمدعلی کمالیمقدم
.
الا یا ایها الداغی! نچرخان بادهی گرما
دَمت را از دماغ ما بکش بیرون، برو بالا
به لطف مصرف بالا پدر شاکی شده از ما
سر خاموشی کولر، ببین جنگ من و بابا
امیر یزدیقزوینی
ثبت ديدگاه