یادداشتی در باب اهمیت بچه ها برای گل آقا
لطفا ما را جدی بگیرید!

بچه ها جدی گرفته نمیشوند! البته اگر این جدی گرفتن را در رفاه حداکثری و تهیه ی خوراک های فکری از کتب تربیت فرزند و آموزش ۲ زبان خارجی به صورت همزمان بدانیم، در اینصورت والدینی هستند که به نظر خودشان و با صرف همه ی موارد بالا بچه شان را جدی میگیرند اما جدی گرفتن با آنچه گفته شد فاصله دارد. جدی گرفتن بچه ها یعنی گشتن و پیدا کردن خلا های فرهنگی برای رشدشان و دست گذاشتن روی نقطه هایی که کار و همتی ویژه می طلبد. ساده  تر بخواهم بگویم کافیست یک نگاه به بازار نشر و تالیف کتب های کودک و نوجوان انداخته شود. میشود گفت که نزدیک هفتاد درصد آثار کودک و نوجوان ترجمه ی آثار کشورهای غربی هستند. یعنی چیزی حدود هفتاد درصد خوراک فکری نسل آینده ما را کتاب هایی تامین میکند که با فرهنگ ایرانی متفاوت است تازه اگر در تعارض نباشد!

اما در همین بازار آشفته ی جدی نگرفتن بچه ها، کیومرث صابری می آید و بچه ها را جدی میگیرد و مجله ی بچه ها گل آقا را چاپ میکند. اگرچه این ایده را گل نسا دختر کیومرث صابری مطرح میکند و با مخالفت های بسیاری از اعضای تحریریه مواجه میشود اما تنها کسی که پای این کار مصمم می ایستد خود گل آقاست! می ایستد چرا که معتقد است تربیت بچه ها راحت تر و موثر تر از تربیت آدم بزرگ هاست.

بچه ها گل آقا اولین مجله ی تخصصی طنز کودک و نوجوان در ایران بود که از سال ۷۸ به پای ثابت تفریحات کودکان و نوجوانان ایرانی تبدیل شد. کم کم از صفحه ی ویژه در روزنامه به یک مجله مجزا تبدیل شد و بخاطر مسائل مالی از هفته نامه به فصلنامه و کم کم تاریخ انتشارش هم نامنظم شد. اما بچه ها گل آقا مثل خود گل آقا انتشارش قدم بزرگی در طنز کشور برداشت و جهشی در طنز کودک و نوجوان ایجاد کرد و از طرفی هم مخاطبان پر و پا قرصی هم داشت که هر هفته پیگیر مجله ی خودشان بودند. شاید هم دلیل استقبالشان این بود که جدی گرفته شده بودند و به صورت مستقل صاحب یک مجله بودند.

از بعد از بچه ها گل آقا تا همین امروز بازهم طنز کودک و نوجوان مهجور است. بازهم کسی بچه ها را آنچنان که باید جدی نمیگیرد و بچه های این نسل اگر خیلی هنر کنند و بجای دنبال کردن صفحات سخیف دابسمش و… کتاب بخوانند باید بروند سراغ کتاب هایی که بومی این سرزمین نیست و مخاطب درجه دومش همین بچه ها هستند. بچه ها گل آقا حرف دل بچه ها بود و با زبان طنز هم بچه ها را میخنداند و هم آداب زیستن را آموزش میداد و هم آن نسل را انعطاف پذیرتر میساخت و جنبه اش را بالا میبرد. نسل بدون بچه ها گل آقا سرگردان است بین آهنگ های سوسماستی و تیکه های درشت واینرها و بلاگر ها و روز به روز عقب تر میرود از آنچه باید باشد و بشود و آینده ای که بسازد. در ادبیات کودک و نوجوان جای کسی که بچه ها را جدی بگیرد خالیست، کسی مثل گل آقا و گلنسا!

ثبت ديدگاه




عنوان