دانشجوهای برخی از رشته ها را بیشتر بشناسیم!
لگدنامه دانشجویی

دانشجو

 راه راه: دانشجوی پزشکی: انسان ستمدیده‌ای است که بسیار درس می‌خواند تا دانشگاه علوم پزشکی قبول شود، وی بعد از قبول شدن، میان برزخ وزارت علوم و وزارت بهداشت گیر کرده، ضمن این که از فلان دوستش که در دانشگاه آزاد، آبیاری گیاهان دریایی خوانده عقب می‌ماند، در آخر هم به همان پنج هزار پزشک بیکار معروف می‌پیوندد.

دانشجوی پیراپزشکی: گونه‌ای دیگر از دانشجوی مشغول به تحصیل در دانشگاه علوم پزشکی که پیتزا پیراشکی معرب اسم اوست، به دلیل این که وی نمی‌خواهد به سرنوشت آن پنج هزار نفر معروف بپیوندد، به فروش پیتزا پیراشکی رو می‌آورد.

دانشجوی دامپزشکی: یک عدد دانشجوی خسته که از انسان‌ها دل ‌خوشی ندارد، بهترین تفریح او این است که بگوید پزشکم و وقتی که یکی از او درخواست معاینه کرد، رو کند که دامپزشک است!

دانشجوی حقوق: دانشجویی که مفهوم انتزاعی کلاه فارغ التحصیلی را به ذهن متبادر می‌کند. خیلی از علوم انسانی‌ها می‌توانستند این رشته را بخوانند ولی به خاطر آلرژی به دادگاه و دادسرا این درس را نخوانده‌اند. وی باید همواره به دوروبری‌هایش راه‌‏های گرفتن طلب یا فرار از بدهکاری را با استناد به قانون مدنی، آموزش دهد.

دانشجوی ادبیات: یک عدد دانشجوی خسته که نه دل ‌خوشی از سیاستمداران دارد و نه دل‌ خوشی از زمانه. بعضی از آن‌ها همواره در بوستان کنار دانشکده، به مجسمه فردوسی خیره شده‏‌اند و کلاه نقاب‏دار و پالتوی بلند از شاخصه مهم شناسایی آن‌هاست. اکثر آن‌ها در فکر نگار پریشان زلفی هستند که قرار است یک عمر برایش عاشقانه بسرایند، اما این نگار هیچ‌وقت جزوه‏‌هایش نمی‏ریزد.

دانشجوی مهندسی برق: نصف عمر این موجود، صرف این می‌شود که ثابت کند کارش وصل کردن پریز و کلید برق نیست و کارهای مهمتر از این‌ها از او بر‌می‌آید. معمولاً افراد با موی فرفری بیشتر در این رشته دیده می‌شوند!

دانشجوی مهندسی عمران: نصف عمر این موجود هم صرف این می‌شود که به همه ثابت کند سقوط پلاسکو و نوسان قیمت شن و سیمان ربطی به او ندارد. این موجود هیچ دل خوشی از درس مقاومت مصالح نداشته و در پایان قرابت عجیبی بین خودش و کار فرهنگی در دانشگاه می‌بیند.

دانشجوی تاریخ: درست است که این گونه از دانشجو، همواره تاریخ می خواند، ولی قرار نیست تاریخ تولد سوگلی دویست و یکم فتحعلی‌شاه را بداند! مسخره‏‌ترین شوخی‌ه‏ایی که می‏توان با این گونه دانشجو کرد این است که از وی پرسید:«راستی فلانی، امروز چندمه؟ مگه تو تاریخ نخوندی؟ هارهارهار!».

دانشجوی فلسفه: این دانشجویان معمولا پنج تاریخ تولد دارند، یکی که تاریخ تولد شناسنامه‌‏ای آن‌هاست، یکی سال اول دانشگاه، یکی سال دوم، دیگری سال سوم و آخرین تولدشان مربوط به سال چهارم دانشگاه است! نرخ اعجاب و حیرت در میان این دانشجویان بسیار بالا بوده و بیماری معروفی به نام حیرتیسم در این گونه فراگیر است. در پایان چهارسال، یا این گونه لباس‏‌دران از دانشگاه خلاص می‏شوند یا دانشگاه از حیرت آن‏ها، جامه‌دران می‏شود!

ثبت ديدگاه