بداهه‌ زینبی شاعران راه‌راه تقدیم به شهدای شاهچراغ
مقتل ما، مسیر خیزش ماست

دشمن زخم‌خورده‌ی این ملک
چشم بر منطق و شرف، بسته
بی‌هدف می‌زند، به قصد ترور
تا مگر شیر را کند خسته!

چه خیالی! سراب پشت سراب!
شیرِ رویین‌تن است این ملت
دست حق پشت اوست چون هربار
راه حق را نموده او نصرت

آمده باز لشکری از تور
گو بگیرد ز نو کمان آرش
گر بسوزیم، باز زنده شویم
مثل ققنوس در دل آتش

آمده با تمام خود باطل
هان بتازیم سوی میدانش
گر بمیریم یا بمیرانیم
یکی از حُسنَیَین پایانش…

جانمان را بگیر آرامیم
که تجلی نور خواهد شد
خون ما را بریز خشنودیم
که وضوی ظهور خواهد شد

مقتل ما، مسیر خیزش ماست
پس چه بهتر اگر حرم باشد!
خون سرخ شهید آخر سر
خاک بر نعش خصم می‌پاشد!

باب مهدی اگر هدف شده است
سینه‌‌ی شیعیان سپر، بهتر!
در مرام فدائیان حسین
گر نماند به جسم، سر، بهتر!

شور کرب‌و‌بلا به‌ سر داریم
دارد این مرگ‌ها «مبارک باد»
ما رأیتُ به غیر زیبایی
زینبیم و اماممان سجاد

با تقلّای عاجزانه‌ی خود
شاخه‌ای را بریده در هر سو
آن درخت جوان تناور شد
حال موتوا بغیظکم، موتوا!

گرچه از نو غبار برپا شد
راه را گم نمی‌کنیم؛ ولی
شوق ما آرمان روح الله
چشم ما و نگاه سید علی

یک نفر باز دشنه‌ پنهان کرد
بعد تطهیر کرد قاتل را
دست او تا گلوش در خون است
آنکه آمیخت حق و باطل را

غیرت شیعه می‌شود طرفت
آی ای داعشی وامانده!
از شهید غریب شاهچراغ
وای اگر دختری به جامانده

ما برای تمام حق‌خواهان
مَثل آخرت و دنیاییم
ما کجا، خستگی و ترس کجا؟
که امید اماممان ماییم

هرکه صبح شهادت از کف داد
شام مرگ است روزی‌اش قطعا
حامی مکتبیم و دین خدا
سرمان گر جدا شود از تن

دلمان گرچه سوخت، باکی نیست
خونمان سخت آمده است به جوش
مثل طوفان و با ابهت سیل
برسر ظلم میکنیم خروش

ثبت ديدگاه




عنوان