من هم یک سلیطهام
۱۲:۵۸ ب٫ظ ۰۶-۰۱-۱۴۰۳
اوضاع رخت و پوششم بسیار خیته
این آخرین مُدِ لباسِ درب پیته
دارم به پایم نیمه شلواری که آن هم
هم پاره، پاره، پاره و هم فیتِ فیته
دارم به تن تاپی که تا بالای ناف است
از نازکی گویی که پوست بیسکوییته
در شهر میگردم به هر وضعی بخواهم
خالیست وقتی در وطن، جایِ کمیته
با جفتکِ قانونگریزی های بنده
له میشود قانون کشور مثلِ لیته
هرچه نباید آشکارا گردد از من
پیدا پس از کوچکترین بادِ محیطه
از عزت انسانیت بیگانه هستم…
بشناس من را، بنده هستم یک سلیطه
خیلی قشنگ بود. کیف کردیم