گفتوگو با محمدرضا شهبازی، مدیرعامل نشر میخ
«میخ»؛ نشری که طنز را جدی گرفته است
۹:۳۹ ق٫ظ ۲۵-۰۲-۱۴۰۴
اینطور نیست که یک نفر اول نشر بزند و بعد تازه بفهمد چه به سرش آمده. حتماً قبلش آه و ناله ناشرها و حتی به خاک سیاه نشستن بعضیهایشان را به چشم دیده. حتماً پیه همه داستان و دردسرها از نوشتن تا چاپ و پخش و فروش را به خودش مالیده و حتماً یکچیزی فراتر از اینها مجبورش کرده که وارد این مسیر شود. نشر میخ چند ماهی میشود با حدود ده عنوان کتاب پا به عرصه وجود گذاشته و شده آخرین نشر اختصاصی طنز. ضمن عرض قدم مبارکی نشر نورسیده خدمت آقای محمدرضا شهبازی که بعد از گذشت یک دهه از تأسیس باشگاه طنز انقلاب و چیدن ثمره چندسالهاش در رسانههای مکتوب و صوتی و تصویری، حالا به مرحله انتشارات تخصصی طنز رسیده چند کلامی را به گفتگو نشستیم تا بدانیم اصلاً «میخ» چرا و چگونه؟
سؤال اولی که خدمتتان دارم این است: کسی که «حیف درخت» میساخت انتشارات زده و این یعنی چاپ کتاب در این نشر باید از شاخصهای «حیف درخت» هم بگذرد؟ از این لحاظ فکر میکنید چه تفاوتی با بقیه نشرها دارید؟ و با بقیه نشرهای طنزی که بود؟
بسمالله الرحمن الرحیم. با سؤال خیلی سختی شروع کردید، واقعیتش این است که وقتی نقد مینویسی، باحالت مطلوب میسنجی، ولی وقتی میخواهی تولید کنی، با امکانات موجود کار میکنی. بنابراین تفاوت بین شهبازیِ «حیف درخت» و شهبازیِ ناشر، طبیعی است.
اما در «میخ» سعی میکنیم کتابهایی چاپ کنیم که خودمان اول مخاطبش باشیم؛ نه کتاب سازی میکنیم، نهفقط به تیراژ فکر میکنیم. تلاش میکنیم کتابها ایده نو داشته باشند، چه در موضوع، چه در نوع نگارش، چه در طراحی جلد. البته طبیعی است که همه در یک سطح نباشند. گاهی ممکن است برای حمایت از یک نویسنده جوان، از بخشی از سختگیریها کوتاه بیاییم.
ازنظر مقایسه با دیگر ناشران طنز، واقعیت این است که نشر اختصاصی طنز خیلی نداشتهایم. نشر قاف مدتی فعال بود و بعد تعطیل شد. بقیه ناشرها بیشتر به شکل جانبی سراغ طنز آمدهاند. نبود تجربهی قبلی، کار را سختتر ولی شاید هم خلاقانهتر کرده. چون ما مجبوریم خودمان تجربه کنیم، بازخورد بگیریم و مسیر را بسازیم.
در تولیدات «میخ» حمایت از نویسندههای جوان کاملاً مشهود است. چرا این رویکرد را انتخاب کردهاید؟ نمونه موفق یا ناموفقی هم داشتهاید؟
در حوزه فرهنگ، چیزی که از تولید مهمتر است، «جریان سازی» است. اگر تولید یک کتاب خوب، منجر به یک جریان نشود، اثرگذاریاش محدود میماند. جریان سازی یعنی تکرار، استمرار، تنوع، حتی ازنظر جغرافیای نویسندگان. در «میخ» تلاش میکنیم هم از اساتید استفاده کنیم، هم از جوانها.
ما در باشگاه طنز انقلاب هم همین تجربه را داشتیم؛ حمایت از جوانها، حتی وقتی هنوز کسی جدیشان نمیگرفت. بعضی از همینها حالا چهرههای شناختهشدهای در طنز هستند. در نشر «میخ» هم همین نگاه را داریم؛ گاهی باید برای دیده شدن یک استعداد، سپر شد و هزینه داد.
با این حساب، چطور نان درمیآورید؟ ناشر بودن که آخر و عاقبت ندارد!
تقریباً یکی دو سال با هرکسی که مشورت کردیم، از راهاندازی نشر نهیمان کرد! میگفتند فضای پرخطر، سرمایهبر، با بازده کم. عدد و رقمهایی میگفتند که سنگین بود و خارج از توان ما. خیلی از رفقای ناشر عدد رقمهایی میگفتند و ما را میترساندند. البته منطقی هم بود ولی اصلا در توان ما نبود. ما هم اولش خیلی جدی گرفته بودیم و خیلی هی به این فکر میکردیم که خوب چطور این مقدار را تامین کنیم چیکار کنیم. بالاخره به
جذب سرمایه گذار و جذب کمکهای مثلا نهادهای فرهنگی و اینها خیلی فکر کردیم و یکی از دلایلی که کار عقب افتاد واقعا همینها بود. ولی با توکل به خدا و کمک گرفتن از دوستان باشگاه طنز و نویسندگان همین کتابها کار را شروع کردیم. بعضی چاپخانهها هم همکاری کردند. خلاصه با دستخالی و دل پر جلو آمدیم.
این کمک گرفتن از دوستان باشگاه طنز یعنی چه؟
مثل بسیاری از مواقع دیگر، ما روی کمک دوستان و اطرافیانمان حساب کردیم تا کار راه بیفتد. مثلاً در مقطعی که کتابها طراحی شده بود و نوبت به چاپ و سایر امور جدیتر رسیده بود، تصمیم گرفتیم برای شروع کار انتشارات از دوستان نزدیکمان درخواست کمک مالی کنیم.
از آنها خواستیم که بهصورت قرضالحسنه مبالغی در اختیارمان بگذارند تا بتوانیم فرایند چاپ کتابها را شروع کنیم. جالب اینکه از دویست هزار تومان قرض دادند تا چند میلیون تومان. بعضی از آنها وقتی موعد بازپرداخت رسید، گفتند فعلاً نیاز ندارند و میتوانیم پول را مدت بیشتری نگه داریم. بعضی هم بخشیدند و گفتند این مبلغ بلاعوض باشد و بعضیها هم دریافت کردند.
این شیوه واقعاً به ما کمک کرد تا بتوانیم کار را شروع کنیم، چون اگر منتظر فراهم شدن یک سرمایه کلان میماندیم – آنطور که بعضیها میگفتند تا چنین مبلغی نباشد اساساً تأسیس انتشارات معنی ندارد– شاید هنوز هم نتوانسته بودیم کاری انجام دهیم.
در مورد نمایشگاه هم همینطور بود؛ ما واقعاً میخواستیم در آن حضور داشته باشیم اما چون بودجه کافی نداشتیم، تصمیم گرفتیم غرفهای بسیار ساده برگزار کنیم. یک میز گذاشتیم وسط، از یکی از دوستان کاریکاتوریستمان، آقای محمد جواد طاهری، دعوت کردیم که بیاید و کاریکاتور بکشد. بنرهایی اطراف غرفه نصب کردیم و کار را به همین سادگی راه انداختیم.
ما این مدل کاری را قبلاً هم تجربه کردهایم؛ یعنی کاری را شروع میکنیم، روی کمک دوستان حساب میکنیم، حتی نویسندگانی که قرار است بعداً از فروش کتابها منتفع شوند، در ابتدا خودشان سرمایهگذاری میکنند تا کار راه بیفتد. از ظرفیتهای مردمی، قرضالحسنه و کمکهای داوطلبانه استفاده میکنیم و امیدواریم خدا برکت دهد و این مسیر در آینده رشد کند.
اصلاً تجربه فروش کتاب داشتید تابهحال؟
من از دوران دبستان کتابخوان حرفهای بودم. پولتوجیبیهای من خرج کتاب میشد. راهنمایی و دبیرستان که بودم، ایام نمایشگاه کتاب تهران ۲ روز از صبح تا شب وقت میگذاشتم و همه غرفهها را موبهمو میگشتم. حتی سالن کودک و نوجوان و آموزشی و سالن بینالملل. یک تجربه فروش کتاب هم داشتم؛ از دستفروشی در خیابان انقلاب تا راهاندازی میز فروش کتاب در مسجد و مدرسه و اردوهای راهیان نور. سابقه دستفروشی کتاب توی خیابان انقلاب دارم یا مثلاً بازی مثلاً بازاریابی یک کتاب در تکتک کتابفروشیهای انقلاب. وارد فضای روزنامهنگاری که شدم مدتی روزنامهنگار حوزه کتاب بودم. کتابهایی در سایت معرفی میکردم در کنارش چهارچوبی راه انداختیم که کنارش اگر کسی آن کتاب را میخواهد پیامک بزند بعد ما با ناشر هماهنگ میکردیم تهیه میکردیم و میفرستادیم.
یکبار برایم خیلی مهم بود اصلاً کسی اینها را میخواند و بر مخاطب تأثیر میگذارد این معرفی کتابها؟
معرفی یک رمان طنز بود. ته مطلب نوشتم هر کس این کتاب را میخواهد به فلان شماره پیامک بزند. شماره تبلت خودم را گذاشته بود. در یک ساعت حدود ۸۰ تا پیامک رسید. به سایت گفتم آن جمله من را بردارد. برای اینکه مطمئن شوم آن ۸۰ تا کتاب را میخواهند دوباره پیام فرستادم که آدرس بدهید. همهشان فرستادند.. ۸۰ تا کتاب را بهزور گیر آوردم. یکی از بستگان پیک موتوری کار میکرد. دو روز استخدامش کردم. روز بارانی بود و لیز خورد و چند تا از کتابها پاره و خراب شد. باز چند تا کتاب دیگر با بدبختی از اینور و آنور گیر آوردم و فرستادم برایشان. یکی از کتابفروشیها میگفت من چک میکنم ببینم چه کتابی معرفی میکنید و بعد میبینم فروشش خیلی محسوس بیشتر شده. اینطور تجربههایی بود که پای من را کمکم به فروش کتاب باز کرد.
پس تجربه مکتوب و میدانی باهم دارید. این تجربه چه امتیازی به «میخ» داده؟
بالاخره ۱۵ ۲۰ سال پلکیدن لالوی کتاب و کتابفروشی و نمایشگاه و ناشر مخاطب و مشتری و اینها درواقع آشنایی و شناخت اجمالی نسبت به اضلاع مختلف بازار کتاب ایجاد کرده که البته باز این هم کافی نیست و ما از دوستان مختلفی که در این حوزه واقعاً حضور جدی دارند تجربه جدی دارند کمک میگیریم.
تا اینجا از روند کار راضی بودید؟ یا هنوز زود است؟
نشر در نوزادی کامل است. فعلاً با چند عنوان محدود شروع کردیم و در حال آزمونوخطاییم.
فعلاً داریم تاتی تاتی میکنیم و تعداد کتابهایی هم که تا الان چاپشده کم بود و باید صبر کنیم و ببینیم خدا چه میخواهد.
راستی چرا هنوز مراسم رونمایی نگرفتید؟
برنامه اولیهمان این بود که با انتشار همزمان حدود ده عنوان کتاب، مراسم مفصل رونمایی بگیریم. اما نوسان بازار کاغذ، سختیهای چاپ، و تأخیر در آمادهسازی بعضی آثار، باعث شد کتابها بهتدریج منتشر شوند. درنتیجه رونمایی هم به شکل مجازی انجام شد. انشاءالله وقتی مجموعه آثار بیشتری به بازار آمد، مراسم حضوری هم خواهیم داشت.
بازخوردها تا حالا چطور بوده؟
«میخ» بهتازگی فعالیتش را آغاز کرده و در حال حاضر کتابهای کمی منتشر کردهایم. شاید بتوان گفت نخستین حضور جدی ما در حوزه نشر و ارتباط با مخاطب، در نمایشگاه کتاب است؛ جایی که میتوانیم بازخورد واقعی مخاطب را نسبت به آثارمان ببینیم.
در روز اول نمایشگاه با ۵ کتاب حضور پیدا کردیم و با وجود آماده نبودن کامل غرفه، تعداد خوبی فروش داشت. با چیدمان خلاقانه دوستان مثل ریختن میخ روی میز، واکنشهای جالبی از بازدیدکنندگان گرفت؛ حتی بعضی ها درباره خرید میخ سؤال میکردند! روزهای بعدی تعداد کتابهایمان به حدود ده تا رسید و فروش کتابها به ۶ برابر روز اول. کاریکاتورهای آویزان در غرفه فضای جذابی ایجاد کرده بود و بازدیدکنندگان ارتباط خوبی با آن برقرار میکردند. افراد مختلفی از جمله طنزنویسان حرفهای از طراحی غرفه و جلد کتابها تمجید کردند. مخاطبان غرفه محدود به قشر خاصی نیستند و نیمی از مشتریان از بازدیدکنندگان اتفاقی هستند. نشر هنوز در آغاز راه است و معرفی و حمایت دوستان بیش از هر چیز به رشد آن کمک خواهد کرد.
ازآنجاکه «میخ» یک نشر خصوصی است و ازنظر مالی امکانات گستردهای ندارد، ناچاریم بااحتیاط حرکت کنیم و بهتدریج کتابها را منتشر کنیم. بنابراین قدمهایمان فعلاً کوچک و حسابشده است. بااینحال، در همین دو سه ماه، بازخوردهایی مثبت گرفتهایم. برای مثال، کتاب ماتیک شاه عباسی مورد استقبال مخاطب عمومی هم قرار گرفت.
اگر روزی «میخ» در آستانه شکست قرار بگیرد، آیا برای نجات آن حاضر به چاپ کتابهای موفقیت خواهید شد؟ به بیان دیگر، حفظ «میخ» تا کجا و به چه قیمتی برایتان اهمیت دارد؟
فعالیت در حوزه طنز، در نگاه نخست، کاری پولساز به نظر میرسد این تصور وجود دارد که در نشر طنز هم اگر هر چیزی چاپ شود، مخاطب از آن استقبال خواهد کرد. اما واقعیت این است که حوزه کتاب تفاوتهایی اساسی با سینما یا تئاتر دارد.
ما باور داریم که میتوان نشر طنز را نیز به لحاظ اقتصادی به صرفه و سودآور کرد، بدون آنکه به سمت تولیدات سطحی یا زرد برویم. تلاش ما در «میخ» بر این است که به سراغ موضوعات، قالبها و نثرهایی در طنز و بهویژه شعر طنز برویم که ضمن برخورداری از فخامت و وزانت ادبی و تکنیکی، برای عموم مردم نیز قابل استفاده و لذتبخش باشد.
این هدف ممکن است در انتخاب موضوعات نمود پیدا کند: موضوعاتی که بیش از حد از زیست روزمره مردم فاصله نداشته باشد. در عین حال، گرچه فاصله مشخصی با طنزهای مطبوعاتی یا روزمرهنویسیهای رایج در فضای مجازی داریم، اما از زبان روزمره آنقدر فاصله نمیگیریم که ارتباط مخاطب با متن قطع شود یا مورد توجه قرار نگیرد.
با چنین رویکردی فکر میکنم ما میتوانیم ضمن حفظ هویت خصوصی خود، همچنان بهصورت تخصصی در حوزه طنز فعالیت کنیم. حتی اگر در آینده با دشواریهایی مواجه شویم، بعید میدانم به سمت چاپ کتابهای زرد برویم—اگرمنظورتان این باشد.
مخاطبان «میخ» چه کسانی هستند و چرا؟ فعالیت خود را با چه نوع آثاری آغاز کردهاید؟ درباره اینها برایمان بگویید.
مخاطبان اصلی نشر «میخ»، پیش از هر چیز، کتابخوانها هستند؛ طبیعتاً ما که در حوزه نشر کتاب فعالیت میکنیم، ابتدا باید به سراغ مخاطبانی برویم که اهل مطالعه هستند. با این حال، تلاش ما این است که بخشی از مخاطبان فضای مجازی را نیز به دایره مخاطبانمان اضافه کنیم. از طراحی صفحات و قالب کتاب گرفته تا نوع زبان، شوخیها، نثر و موضوعاتی که انتخاب میکنیم، همگی در راستای این هدف است که مخاطب طنز در فضای مجازی را هم به کتابخوانی جذب کنیم.
امیدواریم بتوانیم با این تمهیدات، مخاطبی که پیش از این نیاز خود به طنز را صرفاً از طریق محتوای مجازی تأمین میکرده، حالا به خواننده کتابهای طنز نیز تبدیل شود.
در کنار این هدف، به مخاطب تخصصی طنز هم توجه داریم. ما قصد داریم در حوزههایی مانند نظریه طنز، پژوهشهای طنز، بازآفرینیها و گردآوری آثار کلاسیک یا ارزشمند طنز نیز فعالیتهایی داشته باشیم. امیدواریم در این مسیر بتوانیم آثار شاخص و قابل توجهی را به بازار نشر عرضه کنیم.
خیلی ممنون از شما. ان شالله که چرخ میخ برایتان بزند و بکوبد.
ثبت ديدگاه