شرح دلتنگی های ما
نامه‌ای به پراید

راه راه: سلام پراید عزیزم! خوبی؟ اوضاعت چطور است؟ بنزین و آب روغنت به راه است؟ فیلتر هوایت تمیز است؟ امیدوارم باد چرخ‌هایت همیشه تنظیم باشد و هیچ‌وقت موقع حرکت ریپ نزنی و صبح‌های زود هم صدای جیر جیر تسمه‌ات کل کوچه را برندارد.
اگر از حال ما هم بپرسی باید بگویم ما هم بد نیستیم و ملالی نیست جز گرانی تو.اما کمی هم دلمان تنگ شده. نه! راستش کمی از تو دلگیریم. از وقتی که سرعت رشد قیمتت از سرعت خودت بالاتر زده است دیگر ما را تحویل نمیگیری.
نمی‌دانیم سایپا تو را کیلویی چند حساب میکند که این روزها رسما دستمان از تو کوتاه شده

بی‌معرفت شدی. تنه‌ات خورده است به تنه سانتافه و آزرا که سراغی از ما نمیگیری؟
خیلی دلمان برایت تنگ شده است. دلمان تنگ شده برای همان قدیم‌ترها که وقتی موتورمان را می‌فروختیم فقط کافی بود سه چهار تومن دیگر جور کنیم و بگذاریم روی پولمان تا یک پراید بخریم.
قدیم که میگویم منظورم ۵۰-۶۰ سال پیش نیست ها. همین چهار پنج سال پیش را میگویم. همان زمانی که تاریخ هنوز به احترام برجام قیام نکرده بود و چرخش چرخ‌های اقتصاد به این سرعتی که الان می‌بینی نرسیده بود.
اما حالا چی. حالا دیگر تو را توی خواب هم نمی‌توانیم سوار بشویم. الان دیگر خیلی اگر شانس و اقبال سراغ ما بیاید و اسنپ بخواهد عزت بگذارد روی سرمان، برایمان یک پراید مدل ۷۰ می فرستد تا با آن برویم و سریع خودمان را برسانیم به صف گوشت. اما بازهم خداراشکر که رئیسی نیامد. وگرنه آنوقت دلار میشد ۵هزااااار تومن و آنوقت خدا میداند تو چند می‌شدی! چرا اینکار را با ما کردی پراید. ما چه بدی‌ای به تو کردیم؟ جز این بود که در تمام این سالها با نداریات ساختیم؟ جز این است که در تمام این سالهای بودنت، که با نبودنت خیلی تفاوتی نمیکرد، با همه کاستی‌هایت ساختیم و صبوری به خرج دادیم. تو مثلا قرار بود خودرو فقرا باشی در این کشور. اما حالا پولدارها برای داشتنت سر و دست می‌شکنند و با نهایت صبر و حوصله، ساعت‌ها وقت می‌گذارند برای ثبت نامت که تازه آن هم خیلی وقت‌ها سرکاری از آب در می‌آید. اما با همه این وجود، ای پراید دوست داشتنی
ما دلمان هنوز هم هوای تو را دارد.
هوای زه‌های بغلت را کرده‌ایم. دلمان میخواهد زه‌های بغلت را بغل کنیم و به یاد روزهایی که فنرهایت را می‌خواباندیم و توی کوچه پس کوچه های شهر ویراژ می‌دادیم زار بزنیم.
آهاااای پراید؛ اصلا خاطراتمان یادت هست؟ نکند با شاستی بلندها پریده باشی و گذشته خودت را فراموش کرده باشی؟ یادت هست یک روز صبح از کوچه که بیرون می‌رفتیم، یک لحظه حواسم پرت شد و با یک ماشین دیگر سپر به سپر شدیم؟ روی سپر ماشین جلویی دوتا خط کوچک کمرنگ افتاد، اما تو کاپوتت جمع شد. من دلم برای همین لوس‌بازی‌هایت تنگ شده.

اصلا راستش را بخواهی گاهی از دستت حرصم میگیرد. به خودم میگویم ما خیلی این بچه را لوسش کردیم. ببینم یادت هست یکبار که داشتیم می‌رفتیم تعطیلات عید شمال، توی جاده یک کامیون از کنارمان رد شد کم مانده بود بادش تو را مثل یک تکه مقوا به هوا بلند کند؟ آخر مگر ماشین اینهمه لوس می‌شود؟ شاید اگر از همان اول تو را اینطوری بار نمی‌آوردیم، الان تو هم پیشرفت کرده بودی و مثلا مثل صنعت موشکی برای خودت حرفها داشتی که بزنی. اصلا شاید اینها همه تقصیر تو هم نیست.
تو خودت هم این وسط قربانی هستی و به حقوقت تجاوز شده. وگرنه چه کسی از پیشرفت و بهتر شدن فراری ست؟ باید برویم سراغ آن کسی که تو را میسازد اما خودش چیز دیگری سوار میشود.
آری! باید همین کار را بکینم. اینها که گفتیم را به دل نگیر پراید من. پراید کولردار با ضبط فلش خور من.

تو فقط بیا. بیا تا خودم شیشه‌هایت را برق بیندازم و باکت را که چندرغاز بیشتر بنزین نمی‌گیرد پر کنم از بنزین سوپر تا باکت تعجب کند.
میدانم. ما قدر تو را ندانستیم. قابلیت‌های تو را نادیده گرفتیم و برایت جک درست کردیم. وانت شدن و یخچالدار شدن و باری شدن و جرثقیل شدنت را مسخره کردیم و حالا سازندگانت دارند از ما انتقام میگیرند.
لطفا ما را ببخش و دوباره ۲۰ میلیون شو.

ثبت ديدگاه




عنوان