نماز قاطی پاتی !
۴:۴۲ ب٫ظ ۲۹-۰۳-۱۳۹۵
– سجادتون چه قد قشنگه.چه خوش سلیقه. میتونم ببینمششش؟
-مرسی آبجی، چشات قشنگ میبینه . قابلتو نداره.
-قیمتش چنده ؟
-یاحسین… میرحسین …
-وای چه قدر شما خوبین . فقط یه چیز الان وضو باید داشته باشم؟
-وضو بهتره که بگیری اگه هم نداری عب نداره .
– میشه به شما بگم داداش؟
-چرا که نه!
-وای،مرسی داداش. میشه سر نماز پیشتون بایستم؟ معنویت تو شما موج میزنه .
-لطف داری،حتما که میتونی. چه دستنبد سبز قشنگی.
-چه چشمای تیز بینیی، قابلتو نداری، یاحسین… میرحسین..
-مرسی عزیز دلم .
-میتونیم باهم بیشتر آشنا شیم؟
-بله حتما!
-داداشی اسمت چیه؟ از آرمانات برام بگو .
-اسم مستعارم بیژنه… بچه ها این جوری صدام میکنن،تو هر چی میخوای بگو. منم اومدم رایمو پس بگیرم، به نظر من تقلب شده.
-چه اسم نایسی! اسم دوم منم الیزابته. قشنگه مگه نه؟
-آره عزیزم، خیلی.
– تقلب؟ من اومده بودم ولیعصر کیف و کفش بگیرم، دوستامو دیدم اینجان، اومدم پیششون، اونا صفای جلو ترن. تقلب شده، کی، برا چی؟ خودت که چیزیت نشده؟!
_ یعنی واقعا نمیدونی؟ مردم رای دادن… الان میگن رایتون نیست. البته من خودم رای ندادم… ولی من و مردم نداریم که!
-واقعا؟ عجب آدماییان، نگا کن تو چه مملکتی داریم زندگی میکنیم؟!
-واقعا عزیزم، حالا خودتو ناراحت نکن…
-امروز اذان هم میگن؟
-آره ولی هنوز نگفتن…
-چرا انقدر دیر میگن… مردم کار دارن بخدا…
-آره دیگه، میخوای پاشیم بریم؟
-منم موافقم ،برنامت چیه؟
-حالا بریم تو راه بهت میگم…
ثبت ديدگاه