اندر حکایات شیخ و برجام
همینه که هست

روز دوشنبه سنه ۲۰۱۸ پس از میلاد
 شیخ در حجره‌ای در عمارت پاستور، بر کرسی خویش جلوس کرده بود و مریدان گرد او نشسته بودند که ناگاه گفت: آیا در این جمع، بُود کسی که قرارداد برجامیه را به طور کامل خوانده باشد؟
جملگی با دهان باز به وی نگریستند که چه جوابی دهند که خود بفرمود: در این اوضاع اسفناک خشکسالی، قطع این همه درخت و تبدیل آن به کاغذ و پرینت این‌همه کاغذ، به چه کار آید؟ 
مریدان که منتظر تشر و نهیب شیخ بودند، از این خودپاسخگویی وی مسرور گشته و مشغول کافی نوشیدن شدند که ناگاه جارچی آشفته، اذن ورود خواست و گفت: ترامپ پرزیدنت الممالک الامریکا پیغامی در اپلیکیشن اجنبیه توئیتر فرستاده که تصمیم به خروج از برجامیه را دارد.
شیخ یک نفس عمیقی کشید و گفت: این مردک کالباس صفت، به ریش نداشته فادر خویش خندیده است که بخواهد ضمانت امضای کری را زیر سوال ببرد.
آنی نگذشته، جارچی دیگری آشفته‌تر اذن دخول خواسته و گفت: ترامپ رقه برجامیه را جرواجر نموده و از وزیر تا خدم و حشم را خواسته تا سرزمین پارس را در آمپاس بگذارند.
شیخ که دانست این تو بمیری از آن تو بمیری‌ها نیست، دستور داد ماله‌کش اعظم بیاید و مرغوب‌ترین ملاتش را هم بیاورد تا ماله‌ای بردارد و بر این سخن خویش که: «باید با خود کدخدا ببندیم»، بکشد.
مریدان گفتند: یا شیخ چنین آرامشی بعد از این خروج پر‌سر و صدا نوبر است. طوری‌ که صدای ترامپ را درآورده که چرا شیخ هیچ عکس‌العملی نشان نمی‌دهد؟ و نیز گفته است من این همه کاغذ پرینت نگرفته‌‌ام و بعد با دست پاره نکردم که عکس‌العملی نبینم و پیامی فرستاده و گفته است: شیخ را بگویید «که من از بچه‌های پایین تگزاس‌ام. گفتم که بدونی» یا شیخ چه وردی می‌خوانید که به این آرامش دست یافته‌اید؟
شیخ دهان خود را تر نمود و گفت: سه‌بار می‌گویم «همینه که هست».
شیخ برای محکم کاری به چارچی دستور داد تا در کوی و برزن برود و از قول او بگوید: «من خوشحالم که یک مزاحم از برجام خارج شده است و اروپاییون هنوز هستند و جای نگرانی نیست».

ثبت ديدگاه