راه راه: اوووَه اوووَه به همراه اصوات ناهنجار دیگر و بوهای کشنده! امروز خیلی دلم درد میکرد و شیر مادر کیفیت لازم را نداشت به همین خاطر کمی شیر خشک خوردم.(میدانم زیادی از اول شروع کردهام ولی میخواهم بدانم آخر چه چیزی ممکن است ذهن پدر و مادری را جوری تحت تاثیر قرار بدهد که فردای بدنیا آوردن بچهشان برایش دفترچه خاطرات بخرند و تا روزی که خودش نوشتن یاد بگیرد برای نوزاد خاطره بنویسند؟ آیا ایمان ندارید که این نشانهای از یک اتفاق مهم است؟ از این ایام آروغگیری و پوشکگیری بگذریم تا زمانی که حداقل به نوشتههای خود نماینده برسیم).
یک دو سه آذمایش میکنیم. بابا عنار دارد. آن مرد با داص دارد. موفقیّط خیلی هِس خوبی است. بالاخره بعد از پنج سال مردودی امروز کلاس اول را قبول شدم و میتوانم خودم دفترچهام را بنویسم. اَجب دوایی کردیم امروز. اگر بچهها جلویم را نگرفته بودند خرخرهشان را جوییده بودم. فلان فلان شدههای فلان. شکر میخورند که من را بازی نمیدهند. از آنها بزرگتر هستم که باشم. دلیل نمیشود. دیر میآیم که میآیم به کسی چه؟ وَسَت بازی میخابم که بخابم، به کسی چه؟ احساسه عجیبی دارم، فکر میکنم میخواهم وقتی بزرگ شدم نماینده مجلس شوم.(کلیدیترین خاطره دوران طفولیت آقا یا خانم نماینده).
استاد نفهمید. فارغ التحصیل شدم! (پایان ترم سیزده).
میگویند سخت است مستقل وارد مجلس شوم. اگر وارد مجلس نشوم نمیتوانم حق مردم را کف دستشان، چیز یعنی حق مردم را استیناف کنم. نه استعفا کنم! اَه من همیشه این استسقا و استمطاع و استفراغ را با هم قاطی میکنم. خلاصه تصمیم گرفتهام وارد لیست شوم.
وارد لیست شدم. ولی فکرش را نمیکردم که این قدر درد داشته باشد. ۲۰۰ میلیون تومان؟ آن هم توی ارزونیها؟ بازنویسی: خدا رو شکر که ۲۰۰ میلیون تومن از پولهای زائدم کم شد. حالا بهتر و چابکتر میتونم به مردم خدمت کنم!
امروز رکورد زدیم. حواسم نبود دستور جلسه چیست ولی زود رای دادم. ۲۰ دقیقه خیلی رکورد خوبی است. میگویند احتمالا در گینس ثبت میشود.
قرار است تا چند دقیقه دیگر طرحی را … . خوابم برد و نفهمیدم که چه طرحی رایگیری شد. به بغل دستیام سپرده بودم که اگر خوابم برد، از طرف من هم رای بدهد. وقتی بیدار شد باید از او بپرسم که چه رایی داده است.
یکی از نمایندهها به یکی از مردم توهین کرده که این چیزی عجیبی نیست ولی این بار یک اتفاقی افتاده که برای رسیدگی به آن جلسه غیرعلنی داریم. خیلی اعصابمان خرد است. ظاهرا فرد توهین شونده نتوانسته حق مطلب را در برابر توهین صورت گرفته ادا کند و آن چنان که باید اهانته در نیامده که ما این مشکل را از بازی نقش مکمل میدانیم. طرف اصل مقواست. آخر چه کسی در مقابل توهین میگوید: «برادر من»؟ (گویا لو رفت که نماینده عضو کمسیون فرهنگی است)
امروز خیلی روز سختی داشتم و همهاش به محاسبات کلان بودجهای گذشت. فکرم همهاش درگیر فرد توهین شونده است که ظاهرا کارمند گمرک بوده. حساب کردم دیدم با بودجه اختصاص یافته به مجلس هر ساعت جلسه در مجلس یک و نیم میلیارد تومن هزینه دارد. با این پول میشود پنج دستگاه توالت مجلل در مجلس ساخت که گلاب به رویمان راحتتر کارمان را بکنیم. اگر آن کارمند گمرک راحت کار آقای نماینده را راه میانداخت همه هزینههایی که به جلسات رسیدگی به توهین شده بود صرفهجویی میشد. میخواهم پیشنهاد بدهم این هزینهها را هم به اتهامات کارمند اضافه کنند. مرتیکه «برادرمن» گو.
فیلم جلسه غیرعلنیمان درآمد. خوش فرم و قصهگو. فقط این هم مثل بقیه فیلمها که در مورد نمایندهها در میآید تقطیع شده بود. مدرک هم دارم. حتما شنیدهاید که در این فیلم چند بار کلمه بیشعور گفته میشود. اصلا بیشعور با استانداردهای فحاشی مجلس همخوانی ندارد. نمایندهها زیر فیوز فحش نمیدهند. کاملا مشخص است که فیلم دستکاری شده! ثانیا مگر ندیدید که نماینده درون فیلم میگوید استعفا میدهم؟ پس چرا نداد؟ اگر نماینده واقعا این حرف را زده بود به آن عمل میکرد. نمایندهها تا به حال به کدام وعدهشان عمل نکردهاند که این دومی باشد؟ ما که دروغ نداریم بگوییم.
امروز چند برگ کاغذ را در مجلس آتش زدند. از صحبتها این گونه بر میآید که به رکوردمان ربط دارد. فکر کنم گینس چلغوز قبول نکرده رکوردمان را ثبت کند و بعضی از دوستان کتاب نمادین گینس را آتش زدهاند.
امروز شفافیت آرای نمایندگان به رای گذاشته شد. من به شفافیت آرا رای … . کلمه دادم یا ندادم را نمینویسم تا رایام معلوم نشود. شاید بعدا خاطراتم چاپ شد. یکی نیست به این مردم بگوید شما که طاقت شنیدن چند کلمه معمولی را از زبان نمایندههایتان ندارید برای چه الکی شفافیت مجلس را پیگیری میکنید؟ اول بروید ظرفیتش را در خودتان ایجاد کنید بعد مطالبه کنید.
ثبت ديدگاه