درباب احترام به اساتید
پند بزرگ
۱۰:۰۰ ب٫ظ ۲۱-۰۹-۱۳۹۷
راه راه: چند تن از طالبان علم در صحرای دانش و فرهنگ و ادب حیران بودند؛بزرگی را دیدند که از آنها دور میشود،نزد بزرگ شتافتند و عرضه داشتند:《ای بزرگ مارا چند پند ده که آن به.》
بزرگ آنها را گفت:من از بزرگان شنیدم《در برابر استاد با احترام و تواضع بنشینید.》و اگر برای جنابتان، این مهم سخت مینماید؛میتوانید آن ماسماسک چندرسانهای را زیرِ میز پنهان کنید و بعد چت کنید. البتّه خودم بازیهای معمایی را میپسندم که برای قوهی عاقله هم مفید میباشد مخصوصا مرحله آخرش که قوه عاقله را به فاجعه میکشاند.
آن بزرگ گفت که بزرگان در ادامه افزودند:《طالبان علم با اشتیاق و علاقه به سخنان استاد گوش فرادهند و نگاهشان را در او متمرکز سازند و با تمام وجودشان بر او روی آورند.》
خود آن بزرگ نیز افزود که: ای کاکتوسان،ببخشید طالبان علم اگر گاهی خدای را ناکرده گذرتان به مکتب افتاد و میان کلاس خواب قیلولهیتان را رفتید و اگر گردنتان زیر آن همه تواضع و احترام اشاره شده در بند اول خشک نشد،لحظه ای و یا کمتر از لحظه ای نگاه خود را به استاد دهید و گوش فرادهید تا او باور نکند جدی جدی با کاکتوس صحرای دانش طرف است و از خود ناامید گردد.
همین جا بود که بزرگ آهنگ رفتن ساخت و طالبان جملگی دست به عبایش شدند؛بزرگ که خیلی حوصلهی طالبان علم را نداشت پندی دگر از سر عصبانیت داد تا برود.
او گفت،بزرگان گفتند:《نظریهای خلاف نظریه استاد ندهید و مابین حرف استاد شکر پراکنی نکنید.》
که اگر گمان میکنید انقدر حالیتان میشود اصلا بروید مکتب تاسیس بکنید،دیر آمدید نخواهید زود بروید، آن شکری هم که از شما میریزد انگار تیغ است که ساطع میشود. زیرا شکر پراکنی شما نهایت در جمعهای خانوادگی شیرین باشد(آنهم تا سن پنج سال) که در همانجا هم فقط مادربزرگتان قربان صدقهی بلبل زبانیتان میرود و همچنین اگر احساس میکنید نظریههای شما ذرهای درستتر ازنظریات نویسندهی کتاب و استاد است به معاونت آمورش(انتهای راهرو دست راست)مراجعه کنید و درخواست ساعت تدریس نمایید.
پس شاید برای همین اخلاقتان هست که هی درسها را میافتید.
بزرگ، عبا از دست آنان کشید و با عصبانیت دورشد و طالبان جملگی دریافتند که بزرگان را نباید خشمگین سازند.
ثبت ديدگاه