از صفحه «شب امتحانِ»دفترچه خاطرات دانشجویی
کامنت مفهومی پای پستهای همکلاسیها
۱۱:۴۲ ب٫ظ ۱۸-۰۹-۱۳۹۷
راه راه: دوشنبه ساعت ۰۰:۰۰ بامداد؛
ساعت ۸صبح امتحان فیزیک۲ داریم. هرچند در طول ترم، کار و مخصوصا زندگی اجازه نداد به فیزیک۲ خودم بیشتر برسم، اما قطعا با برنامهریزی مناسب ِ قلمچیطور خودم، فعل خواستن را صرف خواهم کرد و تا ۸صبح فیزیک۲ جمع خواهد شد و بالاخره پس از سه ترم پاس میشود تا نفسی بکشیم.
برنامه از این قرار است:
۱۲ تا ۰۰:۳۰ بامداد، ننه من غربیبم و جر و بحث با هم اتاقیها در مورد اینکه شستن ظرفهای چیده شده در دور تا دور اتاق، نوبت من نیست.
۰۰:۳۰ تا ۲بامداد، فینال لیگ فیفا۱۸ با بچههای اتاق بغلی.
۲ تا ۲/۱۵ تنفس.
۲/۱۵ تا ۳ تکرار خندوانه.
۳ تا ۴/۳۰ اکران فیلم/ تماشای برنده سیمرغ بهترین کارگردانی در جشنواره فیلم فجر با حضور اهالی اتاق.
۴/۳۰ تا ۵/۳۰ مسابقات کشتی درونْ اتاقی.
۵/۳۰ تا ۶ سیری در فضای مجازی/ لایک، share، گذاشتن پست بانمک در گروه تلگرامی کلاس و کامنت مفهومی پای پستهای همکلاسیها.
۶ تا ۶/۰۲ نماز صبح (۱دقیقه وضو + ۱دقیقه نماز).
۶:۰۲ تا ۶:۴۵ تماشای گلهای قالی و تفکر در باب خلقت آدمی، عوامل موفقیت مالی استیو جابز، چگونگی آب خوردن زرافه، مزرعه آناناسها کجاست؟، نحوه قاچاق خودروی خارجیِ به آن گندگی، گردش مالی مافیا و غیره.
۶:۴۵ تا ۷ صبحانه/ درصورت عدم وجود نان، جایگزین شدن تماشای تکرار دوم خندوانه.
۷ تا ۷:۲۰ خیره نگاه کردن توی آینه و شمردن جوشها.
۷:۲۰ تا ۸: مطالعه فصل ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹ و ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ فیزیک ۲٫
برنامه را مو به مو انجام دادم.
ساعت ۱۰:۳۰ است و امتحان تمام شده است. علیرغم اینکه ساعت ۸:۴۵ به زور از تخت کنده شدم و با جوراب تا به تا خودم را سر جلسه رساندم، حسابی سرحالم. کلا اینجوریام، ربطی به بیعاری ندارد. نتیجه مهم نیست. مهم این است که تمام سعی خودم را کردهام. همیشه هم گفتهاند «در لحظه زندگی کن»
ثبت ديدگاه