گفتگو با محمدرضا شهبازی درباره کتاب و طنز و کتاب طنز
کتاب طنز برای سلامتی مفید است – قسمت دوم
۱۱:۵۶ ب٫ظ ۱۶-۰۵-۱۴۰۲
در مراحل فنی چاپ و نشر کتاب، چطور؟ کتاب طنز تفاوت عمدهای با حوزههای دیگر کتاب دارد؟
بله. نشر کتاب طنز ظرافتهایی دارد که حتماً باید رعایت شود. چون مخاطبش متفاوت است، پس قطع، رنگ، طراحی و حتی لحنش باید فرق داشته باشد و باید در چرخه تولید کتاب طنز لحاظ شود.
در مرحله بازاریابی و توزیع کتاب طنز چه تفاوتهایی با سایر حوزههای کتاب میتواند وجود داشته باشد؟
نمیدانم. حتماً برای کتاب طنز یک سری کارهای ویژهای میتوان و باید انجام داد و از ظرفیتهای طنز و مخاطب خاص آن استفاده کرد. اتفاقاً همین که ما دقیقاً نمیدانیم چه کارهایی را میتوان انجام داد، به خاطر این است که ناشر تخصصی نداریم. ناشر عمومی کتاب طنز را هم با استانداردهای کتاب عمومی خودش و مخاطب عمومی خودش منتشر میکند. فرصت و تخصصش را ندارد که مخاطب خاص طنز را پیدا کند و همانجا برای کتاب طنز بازاریابی یا حتی بازارسازی کند. نه فقط فرصت و تخصص، بلکه حوصله و دانش و شناختش را هم ندارد. بنابراین کتابی چاپ میکند که مخاطب عمومی آن کتاب را بپذیرد. درواقع برای ناشر عمومی، این مخاطب کتابهای دیگرش است که نوع، موضوع و کیفیت کتاب طنزش را هم مشخص میکند و ناشر عمومی اجباراً به دنبال آن مخاطب میرود. همان مخاطبی که کتاب شعر و آشپزی و نرمشهای صبحگاهی میخرد، همان مخاطب، کتاب طنز ناشر را هم میخرد. لذا باید کتابی منتشر شود که آن مخاطب میپسندد.
شاید به نظر بیاید که در این حالت بازار کتاب طنز خیلی محدود و کوچک میشود؛ اما اینطور نیست. بلکه برعکس، همین حالا و با همین شرایط فعلی بازار کتاب، کتاب طنز به اندازه دو – سه ناشر تخصصی طنز مخاطب دارد، بلکه بیشتر. مخاطبی که اگر کتاب طنز خوب ارائه شود قطعاً میخرد؛ اما چون نیست (نه ناشر و نه کتاب) مجبور است همراه جریان اصلی مخاطب کتاب عام شود و همان کتابها را بخرد. یعنی ما سههزار نفر در ۸۵ میلیون نفر آدمی که بخواهند طنز جدی بخوانند نداریم؟ طنز جدی منظورم این نیست که فکاهه نیست، بلکه فکاهه را هم میتوان با کیفیت جدی و استخواندار تهیه و ارائه کرد. مثل برخی کارهای مرحوم کیومرث صابری فومنی (گل آقا). اینها کار ناشر تخصصی است. چیزی که نداریم. در نتیجه نه فرآیند تولید کتاب طنز علمی است که به تولید علم در چاپ در مخاطب شناسی در موضوع بیانجامد و نه بازاریابی و توزیع آن درست و علمی پیش میرود. مخاطب هم طبیعتاً همانطور که بازار رفتار میکند، رفتار میکند. یعنی همسو با جریان غالب مخاطبان و محصولات عام.
در سه مرحله چرخه تولید کتاب، یعنی پدیدآوری، انتشار و مخاطب؛ درباره انتشار آن و لزوم ایفای نقش ناشر تخصصی صحبت کردیم. پدیدآورندگان کتاب طنز چه تفاوتی با سایر موضوعات و کتابها دارند؟ اصلاً تفاوتی دارند؟
از نظر من اینقدر قضیه بدیهی است که توضیح دادنش سخت است. همانطور که کسی نمیتواند همینطور از خیابان یک نفر را پیدا کند و بگوید بیا یک کتاب تاریخی بنویس. بیا یک کتاب پزشکی بنویس. طبیعتاً کسی هم نباید بتواند یکی را همینطوری بیاورد و بگوید کتاب طنز بنویس. اگر آن نگاه درست باشد به همان میزان که پدیدآوردن آن کتاب پزشکی، تاریخی، شعر و ورزشی توسط غیرمتخصص امکانپذیر نیست، این کار هم امکانپذیر نیست. الان متاسفانه اینطور نیست. حتی بین ناشران متعهد و انقلابی ما هم بعضاً کتابهای طنزی دیده میشود که نه فقط در کیفیت طنز و فنون طنز و دستهبندیهای تخصصی شوخی و غیره، ضعیف و ناکام است، بلکه در خنداندن مخاطب عام هم لوس و ناتوان است. یعنی یک نویسندهای در کنار سایر کتابهایش، طنز هم نوشته است. بعضیها که اصلاً نویسنده هم نبودهاند و همین یک کتاب را دارند که آن هم از نوشتههای توی وبلاگ یا شبکههای اجتماعی جمعبندی کردهاند و به شکل کتاب درآوردهاند. یعنی کتاب طنزی منتشر شده که به جای طنز، مضحک و مبتذل است. این حاصل همان نگاهی است که «طنز را هر کسی کمی بامزه باشد میتواند بنویسد». اگر ناشر تخصصی باشد آن وقت خود ناشر میگوید اینگونه نیست و جلوی نشر چنین کتابی را میگیرد. چون هم طنز را میشناسد، هم نویسنده طنز را میشناسد. هم مخاطب طنز را میشناسد . پس از یک نویسنده درست، طنز درست برای مخاطب درست میگیرد و منتشر میکند. در عین حال، ناشر تخصصی نگاهش صرفاً به ترندهای فجازی نیست که هر کس در فضای مجازی استوری طنز میگذارد احتمالا کتاب طنز هم میتواند بنویسد. نه اینکه امکان ندارد بلکه الزاماً از آن کاربر فضای مجازی، نویسنده جدی کتاب طنز در نمیآید. اگر هم اتفاقاً نویسندهای که در فجازی طنز مینویسد کتاب طنز خوبی هم نوشت، ربطی به فعالیتش در فضای مجازی ندارد و دلیل موفقیتش چیز دیگری است. اینها کار ناشر تخصصی طنز است که با نویسنده و موضوع و مخاطب کلنجار برود و کتاب طنز درست منتشر کند.
با توجه به این وضعیتی که برای کتاب طنز ترسیم کردید، پدیدآورندگان کتاب طنز حالشان چطور است؟
طنز یک تفاوتی دارد با برخی دیگر از گونههای ادبی که به کتاب تبدیل میشوند آن هم این است که طنز به شدت قابلیت سطحی شدن و روزمره شدن و به اصطلاح زرد شدن برای جذب مخاطب دارد. این زرد شدن، موجب شده تا طنزپرداز برای اینکه وقت زیادی بگذارد و کتاب خوبی در طنز بنویسد و در نهایت حقالتحریرش بشود دو میلیون یا سه میلیون تومان، انگیزه و پیشران مناسبی نداشته باشد. در نتیجه اساساً بسیاری از طنزپردازان به سمت تالیف کتاب طنز نمیروند. وقتی طنزپرداز میتواند متن استندآپ یا آیتم فجازی طنز بنویسد و بعضاً چند برابر حقالتحریر کتاب طنز، حقالزحمه دریافت کند، چرا باید وقت و انرژی و سرمایه خود را برای پدیدآوردن یک کتاب فاخر بگذارد؟ و این یکی از اتفاقاتی است که باعث شده نشر طنز و کتاب طنز ایران، نسبت به سالهای قبل بسیار اُفت کیفی و تعدادی داشته باشد.
منظورتان این است که رسانههای دیگر -غیر از کتاب- مقصر اصلی دوری پدیدآورندگان کتاب طنز از آن هستند؟
تقصیر یا قصور این رسانهها -خصوصاً تلویزیون- به این نیست که چرا به قالبهای دیگر پرداخته است. حتی در اینکه به انواع نازل طنز هم پرداختهاند نیست. بلکه تقصیر یا قصور این رسانهها در این است که چرا به اندازهای که به سایر حوزهها پرداختهاند، به طنز خوب و به کتاب طنز، به عنوان یک رسانه و قالب مؤثر و فراگیر نپرداختهاند. وقتی رسانه، آن قالبهای دیگر را به هر شکل پر رنگ میکند و توجه ندارد که باید به طنز فاخر و عمیقِ سر و شکلدارتر بپردازد، آن وقت هلههوله میشود خوراک غالب و غذای اصلی و مفید فراموش میشود یا به محاق میرود. اتفاقی که الان بروز کرده و یکی از اثراتش در حوزه پدیدآورندگان این است که پدیدآورندگان کتاب طنز کمکم به قالبهای دیگر و رسانههای دیگر، غیر از کتاب، کوچ میکنند و نشر کتاب طنز هر روز دست خالیتر از قبل میشود. نتیجه اینکه چو بیشه تهی ماند از نره شیر، شغالی درآید به بیشه چو شیر.
در حوزه های دیگر هم وجود دارند افرادی که بدون کمترین تخصصی در آن حوزه، کتاب مینویسند و منتشر هم میشود. ناشران هم با آنها کار کردهاند و در معدود مواردی، فروش خوبی هم داشتهاند. مثلاً در حوزه شعر چیزهایی گفتند و چاپ شد و در حوزه روانشناسی که الی ماشاءالله کتابهای به اصطلاح زرد، چاپ شد و هنوز هم میشود. یا مثلاً در حوزه کمک آموزشی که کاملاً حوزه تخصصی است همینطور. چرا در حوزه طنز این اتفاق نباید بیفتد، در حالی که اغلب مردم ایران خودشان را کمدین و طناز میدانند؟
مسئله این نیست که آن هست، مسئله این است که این نیست! مسئله ما این نیست که کتابهای بی ارزش یا زرد در هر حوزهای داریم بلکه مسئله این است که در آن حوزه، ناشر تخصصی و کتاب خوب هم داریم. یعنی اگر ما در آن حوزهها، کتابها و نویسندگان نامتخصص و مزخرف داریم، حتماً کتاب، ناشر و نویسنده متخصص و حرفهای هم داریم که مخاطب جدی آن حوزه میتواند به آنها دسترسی داشته باشد و استفاده کند. در دین هم همین است. این همه آیین و عرفان پشمکی و الکی وجود دارد که هر کسی برای خودش مطرح کرده است؛ اما اگر کسی بخواهد و دنبالش برود، دین واقعی هم هست و منابع و کتابهایش هم هست که در دسترس است. برای طنز این اتفاق نمیافتد. یعنی اگر مخاطب کتاب طنز بخواهد کتاب طنز خوب بخواند، نه ناشر تخصصی وجود دارد که قابل اعتماد باشد و نه جایی وجود دارد؛ اما تا دلتان بخواهد ناشر غیر طنز و کتابهای زرد وجود دارد. مخاطب باید بین همه ناشران و کتابها بگردد و همه را بخواند تا بفهمد کدام کتاب طنز است و کدام نیست.
این تفاوت که تا اینجا برای ناشر و مخاطب طنز قائل شدیم، در حوزههای ناظر (رگولاتوری) چگونه است؟ باور فعلی این است که ممیزی کتاب طنز با ممیزی کتاب ادبیات و سایر کتابها فرقی ندارد و با همان ساختار و کارشناسان میتوان ممیزی و نظارت کتاب طنز را نیز انجام داد.
در ممیزی که حتماً خیلی فرق دارد. شما شاید بتوانید بگویید که چاپ، توزیع و سایر مراحل تولید کتاب طنز با کتابهای دیگر فرقی ندارد و کتاب، کتاب است؛ اما برای نظارت و ممیزی حتماً تفاوت زیادی وجود دارد. ممیزی که نداند کنایه چیست؟ یا مثلاً ظاهر طنز و اثر بعدیاش را نشناسد و متوجه بازتاب آن در مخاطب نباشد، نمیتواند ممیزی درستی انجام دهد. یک مثالی از طنز تلویزیونی بزنم. آیتم طنزی بود در یک برنامه تلویزیونی. در این آیتم، هر دو شرکت بزرگ خودروسازی را با نقد حسابی کوبیده بودیم و نابود کرده بودیم با زبان طنز. چهار – پنج دقیقه هم بیشتر نبود. در قالب پلاتو (تکگویی رو به دوربین) بود در سطح شهر و پشت سر مجری، نمایندگیهای این دو شرکت بود. بازبین برنامه گفته بود که وجود نشان شرکتهای تجاری در برنامه ممنوع است به دلیل اینکه تبلیغ اینها می شود!
یعنی توجه نداشت که اصل آیتم برای کوبیدن آن دو شرکت است و نشان آن شرکتها هم ارجاع مستقیمتری بود به محتوای طنز ما و هرکسی که کمترین شکی داشت که منظور ما چیست، با دیدن نشان این شرکتها میفهمید؛ اما بازبین محترم مثل ربات عمل کرده بود و وجود نشان آن دو شرکت را بر نمیتابید. چون درکی از طنز و زبان طنز نداشت. در کتاب طنز هم همین است. اگر ممیز یا ناشر ظرافتهای طنز را متوجه نباشد شما نمیتوانید ثابت کنید که فلان کاریکاتور منظورش فلان است و بهمان نیست. یا نمیتوانید توضیح دهید که این کتاب طنز، در ظاهر مدح میکند؛ اما در واقع دارد ذم میکند یا برعکس. گرچه اگر توضیح هم بدهید فایدهای ندارد. یعنی اگر ناشر تخصصی طنز نداشتیم، حتماً باید ممیز تخصصی طنز داشته باشیم که هم ناخودآگاه مانع نتراشد و هم رکب نخورد و دور زده نشود. الان بعضیها یاد گرفتهاند که چطوری فحششان را بدهند و ممیز هم متوجه نشود و کتابشان منتشر شود. این درست نیست. دلیلش هم عدم آشنایی ممیز با طنز و فنون آن است.
فرایند سفارش کتاب طنز چطور است؟ آیا ممکن است در هر موضوعی سفارش کتاب طنز داد؟ یا فقط برای نقد و آسیبشناسی این کار ممکن است؟
با مسامحه زیاد هر چیزی را میتوان سفارش داد و اختصاص به طنز ندارد. یعنی شما در هر محصولی میتوانی سفارش بدهی تا آن محصول مطابق سفارش شما تولید شود و البته اصلاً هم بد نیست. بد بودن و خوب بودن «سفارش» نه به محصولی که سفارش میدهی و نه به فعل سفارش دادن برنمیگردد، بلکه به «آن» چه به خاطرش سفارش میدهیم باز میگردد. عملاً هم این اتفاق دارد میافتد و خیلی از آثار بزرگ در خیلی از حوزهها هم با همین سفارشها خلق شدهاند. این انگهایی هم که گاهی به سفارش دهندگان یا سفارش گیرندگان میزنند که فلانی سفارشی نویس است و غیره، فقط پروپاگانداست و خود آن انگ زنندگان هم سفارش میدهند و هم سفارش قبول میکنند. مهم این است که از که و برای چه سفارش میگیری و اصلاً چیز عجیب و غریبی نیست. فرایندش هم مثل بقیه سفارش گذاریهاست. انگار که دو پرس چلوکباب سفارش میدهی با دوغ و پیاز اضافه. فقط برای سفارش کتاب طنز، توجه به دو نکته ضروری است: اول، جنبه و ظرفیت سفارش دهنده و مخاطبان آینده کتاب مذکور و دوم، جنبه هنری و فنی طنز که احتمالاً سفارش دهنده چیزی از آنها نمیداند و پس از مرحله «انتخاب درست طنزنویس درست» باید به وی اعتمادکند.
دو سؤال همیشه در حوزه کتاب طنز مطرح بوده است. اول اینکه آیا کتاب طنز را میشود ترجمه کرد؟
در جایی خواندم که «ترجمه شعر مثل کشتن بلبل به خاطر گوشتش است»! یعنی حداقلیترین استفادهای که میشود از بلبل برد. ترجمه شعر هم اینطور است که شما بعد از ترجمه، خیلی متوجه ظرافتهای زبان دیگر نخواهید شد. طنز هم همین است؛ ولی کمتر. چون طنز قابل ترجمهتر است چه در حوزه کتاب و چه سینما. طنزهایی بوده که ترجمه شده و خوب بوده و جواب داده است؛ ولی خوب میدانیم که هیچوقت ترجمه طنز، همان طنز به زبان مبدا نمیشود. چون طنز، شوخیهایی را استفاده می کند، ارجاعاتی دارد و مبادی فرهنگی، هنری و تاریخی دارد که فهمش یک پیشینه و زیستی در همان فضای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی تولد طنز میخواهد. به همین دلیل ممکن است برای کسی که در فضای دیگری زندگی کرده و میکند، قابل درک نباشد. البته درباره مترجمهای حرفهای و کار بلد صحبت میکنیم نه مترجمان ترنسلیتی و دیکشنری کار! متأسفانه دیدهام که عناوین زیادی از کتابهای خارجی -اغلب هم برای کودک و نوجوان- به نام طنز ترجمه و منتشر شده است که نه فقط طنز نیست (و در زبان مبدأ هم طنز نبوده است) بلکه به عنوان یک کتاب جدی هم، بدآموزیها و اثرات منفی فرهنگی و رفتاری بسیاری برای مخاطب دارد.
سؤال دوم اینکه خندهای که در طنز هست و باید باشد، در کتاب، چطور حفظ میشود؟ به عبارت دیگر وقتی یک بار یک کتاب طنز را خریدیم و خواندیم و خندیدیم، آیا دیگر به درد نمیخورد؟ چون کتاب، مثل مجله و سایت و نشریه نیست که بخندیم و بگذریم و تمام. بلکه قالب کتاب هم از نظر پیشینه و قالب و هم از نظر هزینه و قیمت، با ماندگاری همراه است و در ذهن عامه اینطور است که نمیشود به یک نوشته طنز، دوبار خندید؟
خُب نشود. چه میشود؟ اگر کسی بگوید من این کتاب را دوست دارم و میخواهم بخرم و بخوانم. شما میگویید بیخود میکنی دوست داری؟ باید بروی و سایت و مجله بخوانی؟! نه! آن مخاطب دوست دارد کتاب بخرد و یک بار بخواند و لذت ببرد. در سایر حوزهها هم همینطور است. کتاب داستانی که خواندهایم و پایان داستان را فهمیدهایم را چرا میخریم و نگه میداریم و دوباره و چندباره میخوانیم؟ همانطور که همین حالا بعضی کتابهای طنز خوب چاپ میشوند و استقبال خوبی هم از آنها میشود. این یعنی کتاب طنز مخاطب دارد. مخاطب خوبی هم دارد. چه از نظر شمارگان و چه از نظر کیفیت. یعنی هر گروه مخاطب، یک محصولی و محتوایی میخواهد که اگر ناشر تخصصی طنز باشد میتواند برنامهریزی کند و نیاز هر گروه از مخاطبان را برآورده کند. یک کتابش با شمارگان صدهزار و کتاب دیگرش با شمارگان هزار نسخه چاپ و منتشر شود.
در کل این نگاه که کتاب باید حتماً یک چیز خیلی ماندگاری باشد، غلط است. اینکه حتماً همه کتابها باید خیلی ماندگار باشند فکر اشتباهی است. مثلاً بعضیها فکر میکنند طنز روزمره جایش در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی است، طنز کمی فاخرتر جایش در روزنامه و مجلات است و طنزی که قرار است تا ابدالدهر بماند جایش در کتاب است. من اینطور فکر نمیکنم. من فکر میکنم کتاب هم یک رسانه است مثل بقیه رسانهها که فقط ماندگار بودن طنز تعیین نمیکند که باید از این رسانه استفاده شود یا از رسانهای دیگر. یعنی شما میتوانید یک کتاب را بخرید و یک بار بخوانید و تمام. یا الان بخرید و سه ماه بعد، دیگر موضوعیت نداشته باشد.
گذشته از این، وجود و نقش آفرینی ناشر تخصصی کتاب طنز باعث میشود تفاوت بین طنز مطبوعاتی و طنز کتابی درست و متناسب ایجاد و فهمیده شود. همینطور تفاوت کتاب طنز با سایر قالبهای رسانهای آن، مثل طنز تلویزیونی، کمدی، روزنامه، فجازی و غیره. به این معنا که افزودن خصوصیات ماندگارساز به کتاب طنز، که طول عمر و تاریخ مصرف آن را افزایش میدهد، یکی از نتایج نقش آفرینی ناشر تخصصی طنز است.
حالا که بحث ماندگاری شد، به نظر شما کتابهای طنز خیلی قدیمی چه ویژگی دارند که هنوز هم مخاطب و خریدار دارند؟ مثل نوشتههای عبید زاکانی و…
اول اینکه من کلاً به این نوع تقسیمبندی خوشبین نیستم. یعنی خیلی قبول ندارم که لزوماً چیزهای قدیمی بهترند. چون فضای هر اثر، تک پارامتری نیست و اینطور نیست که تنها زمان تاثیرگذار باشد. به این معنی که خیلی مولفههای دیگر وجود داشته و دارد که چه در زمان تولید اثر و چه در طول زمانی که طی شده تا به دست ما برسد بر شهرت آن اثر، نگاه مخاطب به آن و حتی کیفیت آن اثرگذار است. خصوصاً برای آثار طنز این زمان بسیار مهم است، چون علاوه بر ارجاعات و مبادی خالق اثر که عموماً در ظرف زمانی و فرهنگی دوره خودش است، مخاطب میتواند شوخیها و کنایهها را به افراد و رویدادهای زمان حال هم ارتباط دهد و برداشت به روز از طنز داشته باشد. نه تنها میتواند، بلکه در اغلب موارد حتماً این کار را انجام میدهد و باعث میشود اثر طنز، کیفیت، اثربخشی و حتی خنده متفاوتی در دورههای مختلف داشته باشد. پس یکی از دلایلی که برخی کتابهای طنز قدیمی هنوز مورد توجه هستند، علاوه بر تاریخی بودن و اشارات فرهنگی آنها، همین امکان ارجاع جدید در آنهاست. مثلا عبید در کنار طنز، تاریخ را نیز بیان میکند و مخاطب را از حال و هوای آن زمان نیز مطلع میکند. یعنی تاریخ در کل یک ارزش افزوده هم به موضوع اصلی هر تولید فرهنگی میدهد تا علاوه بر افزایش کیفیت و توسعه تعداد و طبقه مخاطب، امکان شخصیسازی نیز به مخاطب هر دوره زمانی میدهد. این را از جهت کاستن از ارزش کار عبید یا دیگران نمیگویم، بلکه همانطور که گفتم عوامل زیادی وجود دارد که یک اثر را مورد توجه یا ماندگار میکند و تنها گذشت زمان، عامل آن نیست.
کمی درباره کتابهای طنز خودتان بگویید؟
تقریباً همه –با تأکید بر «همه»- میدانند که بنده دوتا و نصفی کتاب طنز دارم. اولیاش «آقازاده عزیز» است که مجموعه طنز مطبوعاتی است و قبلاً بین سال های ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۲ در مطبوعات منتشر شده بود و سال ۱۳۹۳ توسط انتشارات رسول آفتاب در قالب کتاب منتشر شد. البته بازنشر این مطالب در قالب کتاب با یک ویرایش جدید و همچنین شرح واژگان سخت و بیان دلایل نوشتن هر مطلب صورت گرفت. به علاوه برخی پاورقیها که تلاش من بود برای وصل کردن مطالب به زمان انتشار کتاب. موقع انتشارش هم در فکر خارج کردن طنز مطبوعاتی از مهجوریت و این حرفها بودم. یک کتاب طنز دیگر، که سرپرست نویسندگانش بودم، «ترجیحاً مجرد با روابط عمومی بالا» است با موضوع عفاف و حجاب که سعی شده بود کمی متفاوتتر به موضوع حجاب و حیاء نگاه کند. «ترجیحاً مجرد با روابط عمومی بالا» با نوشتههایی از فاطمهسادات محمودیان، بهزاد توفیقفر، محمدحسین علیان، مهدی پیرهادی، فروغ زال، محمد کورهپز، فرشته موسوی، سمیرا قرهداغی، ناصر جوادی، فاطمهسادات رضویعلوی و بقیه دوستان باشگاه طنز انقلاب اسلامی، کتاب خوبی از آب درآمد.
آخریاش هم «لانگ شوت» است که یازده نقد طنز به یازده فیلم جدی و معروف سینمای ایران است. خودم بیشتر این کتاب را دوست دارم و فکر میکنم چیزهای به دردبخوری دارد و از نظر طنزی هم خودم را بیشتر قانع میکند. لانگ شوت را انتشارات کتابستان معرفت در سال ۱۳۹۶ چاپ و منتشر کرد.
چند ایده و کتاب نصفه و نیمه هم دارم مثل کتاب «راه و رسم گلابیگری» که درسنامه رشد در فضای سیاسی کشور است. فرصت نکردم تمامش کنم. با اینکه ناشر هم خیلی پیگیر بود و خودم هم این کتابهای نانوشته را بیشتر از کتابهای نوشته دوست دارم و به آنها احترام میگذارم!
????????