یلدای کاجی
۵:۰۵ ب٫ظ ۳۰-۰۹-۱۴۰۲
شب یلداست اما او نهاده کاج در ایوان
به جای جمع فامیلی نشسته با دوتا حیوان
پس از نشخوارِ آن زن، زندگی، آزادیِ غربی
گرفته فال از اشعار بابا طاهر عریان
نشد راضی لذا میرفت در آغوش شاعرها
از این دفتر به آن دفتر از این دیوان به آن دیوان
مرادش را ندید و رفت با حافظ پی مستی
نمیدانست حافظ شعر گفته از روی قرآن
نه سیبی نه اناری نه گلی نه شمع نه آبی
نه کرسی و نه اسپندی نه چای داغ و نه قلیان
به لب سیگار و سر در گوشی و اخبار بیبیسی
که خونین است یلدای تمام مردم ایران
کمی خاراند سر را و خبر را پست کرد و زد
برای بار هفتادم: سقوط فوری تهران
ثبت ديدگاه