نگاهی به برنامههای طنز نوروزی تلویزیون / 4
نوروز رنگی/ یک ایده سرخالی!
۳:۰۵ ب٫ظ ۰۱-۰۲-۱۴۰۰
نوروز رنگی خوب جایی دست گذاشته است. دهه ۶۰ و نوستالژیهای آن دوران همیشه برای مردم جذاب بوده است و این سریال با دست گذاشتن بر نوستالژی و آداب و رسوم این دوران یک ایدهی خوب را مبدا سریال قرارداده است. سریال نوروز رنگی یک خطی خوبی دارد: ورود اولین تلویزیون رنگی به یک محلهی حاشیه شهر مشهد. همین یک خطی داستان، کشش طنزی پر و پیمان و خلق موقعیتهای جذاب را دارد. به همین علت اگر خوب پرداخته شود میتواند تا چندین قسمت مخاطب را همراه خود بکشد اما این سریال در قسمت داستان پردازی کمی لنگ میزند. نوروز رنگی سریالی بیست قسمتی است اما عملا میتوان آن را به ده قسمت تقلیل داد.
«نوروز رنگی» شروعی یکنواخت و به دور از طنز کلامی و موقعیت مناسب است. سطح کمدی موقعیت در حد دمپایی پرت کردن فرزند(جواد خواجوی) به پدرش تنزل مییابد و بازیهای رفت و برگشت این دمپایی بین پدر، فرزند و همسایه در قسمت اول بسیار توی ذوق میزند. اما رفته رفته در قسمت های بعدی با نمایش شیرینیهای سبک زندگی مردم در دهه ۶۰ سریال از لودگی مرسوم برخی آثار طنز که سطح کمدی را محدود به چک و لگد میکند، فاصله میگیرد. کشمکشهای سریال خوب و با ظرفیت اما کافی نیست و خرده ماجراها برای بیست قسمت کم کشش است.
به طور کلی صحنههای طولانی و دیالوگهای کم نمک بین دوستان جواد، ورود دیرهنگام به قصه اصلی(تقریبا از قسمت سوم)، استفاده کم از کمدی موقعیت در مقیاس زمانی سریال و انداختن بار شوخی کلامی روی چند شخصیت محدود از کمدی و طنز اثر کاسته است.
در این فیلم هم مثل دیگر فیلم علی مسعودی-آخر خط- که علی صبوری نقش اصلی را داشت تلاش شده تا با استفاده از یک واینر اینستاگرامی جذب مخاطب شود. جواد خواجوی بار اصلی قصه را با بازی ای غلو شده به دوش میکشد و در اغلب صحنه های ابتدایی سریال شوخیهای به دور از ادب را شاهد هستیم اما کم کم جایگاهش را پیدا میکند. گرچه با وجود استفاده از یک چهره مشهور اینستاگرامی بار اصلی خنداندن مخاطب بر دوش حمیدرضا حافظ شجری بازیگر سریال است که هم شوخی کلامی متعدد و هم بازی بانمکی دارد.
از دیگر نکات سریال استفاده نکردن از ظرفیت تمامی شخصیتها برای افزایش شوخیهای سریال است، به طوری که به جز سه چهار شخصیت که پرداخت مناسبی دارد باقی در حد تیپ باقی می مانند و در جریان ابتدایی سریال حذف میشوند. مثلا اعضای خانوادهی جواد در قسمت های ابتدایی حضورشان بار طنز بیشتری داشت و موقعیتهای کمدی نسبتا مناسبی به اقتضای شرایط دهه ۶۰ خلق میکردند؛ مسئلهای که به مرور در سریال کمرنگ میشود. همچنین ورود شخصیت دایی ویجی(یوسف تیموری) سطح کمدی اثر را بسیار پایین میاورد و سریال را با افت شدیدی مواجه میکند. تقلید از بازیگران هندی هنگام حرف زدن شاید برای سریالهای دهه ۷۰ و ۸۰ جذابیت داشت -به طوری که بر برنامه های کودک هم اثر گذاشته بود- اما برای سریالی در سال ۱۴۰۰ بیشتر یک پرداخت لوس و بهدور از خلاقیت است.
پابندی به برخی سنن مثل خانه تکانی دسته جمعی اهالی محل از خانه افراد سالمند، اهمیت دادن به مسجد و نقش روحانیت در حل مسائل، فضای بازگشت رزمندگان و جبهه، تلفن زدن در خانه همسایه و فضای دوستی و صمیمیت بین اهالی محله در قرض گرفتن یا خرید شب عید و روحیهی همدلی مردم در دهه ۶۰ که با رگه هایی از طنز تصویر شده از ویژگیهای مثبت سریال است. همان نکتهای که کارگردان هم در مصاحبهای به عنوان علت اصلی ساخت این اثر بیان کرده بود.
به طور کلی نوروز رنگی اثری خانوادگی و سالم و غیرآپارتمانی است. ایدهی خوبی دارد و مثل سایر آثار اقلیمی از ظرفیت لهجه به خوبی برای شیرین شدن سریال استفاده کرده است. شاید تا این لحظه نوروز رنگی را بتوان خوش ساختترین اثر طنز علی مشهدی چه بلحاظ کارگردانی چه نویسندگی عنوان کرد گرچه به دلیل زمان نامناسب پخش و کشش نداشتن هر قسمت نتوانست مخاطب زیادی را جذب کند. در مقایسه با سریالی مثل همبازی که زمان مناسبی برای پخش داشت نوروز رنگی میتوانست نوروز مخاطبان را با دوری از کلیشههای عشق مثلثی و آپارتمانهای پر زرق و برق، شیرینتر و رنگیتر سازد.
ثبت ديدگاه