دوران کهن
چارتر با طعم گل گاوزبان
۱۱:۵۸ ق٫ظ ۰۴-۰۳-۱۳۹۷
راه راه: حکیم همینطور که سرش در گوشی بود گفت: «اگر از اول تلگرام داشتم، سی سال اون همه کاغذ حروم نمی شد، همه شو همین جا می نوشتم». حافظ زلف یار را ول کرد و دو دستی جام باده را چسبید و گفت: «کم بنویس ولی باکیفیت، شاهنامه خوندنشم سیسال وقت میبره». سعدی شارژر لپتاپ را وصل کرد و رو به حکیم گفت: «حالا خوبه اون موقع کسی نبود بهت گیر بده، میدونی چقد کاغذ مصرف کردی؟» حکیم گفت: «آره، تازه کلی هم پیش نویس داشتم، پاککن که نبود، هرجا برگه خط خوردگی داشت کلش رو میانداختم دور از اول می نوشتم». حافظ گفت: «سعدی چیکار می کنی؟» خیام از اتاق بغل داد زد: «باز می خواد بره اون سر دنیا سیاحت». سعدی گفت: «والا چارتری هم فقط اون اوایل، دیگه آدم جرأت نمی کنه بره تا سر کوچه و برگرده، چه برسه به اون سر دنیا». عطار با یک لیوان گل گاوزبان آمد داخل و گفت: «با این قیمت دلار کجا می خوای بری؟ بشین تجربیاتتو همین جا کسب کن دیگه لوس». گوته از زیر پتو گفت: «نفرمایید». حکیم که حواسش به بحث نبود گفت: «تازه می شد کانال بزنم اونجا بیان شعرامو بخونن». حافظ گفت: «مگه الان نداری؟ من تو کانالت عضوما». حکیم گفت: «به روحت قسم من کانال ندارم». سعدی گفت: «جات کانال زدن، تازه سه چهارتا، تو یکیش عکسای خصوصیتم هست خیلی باحاله». حکیم گفت: «جان من؟ شوخی نکن!». سعدی گفت: «دروغم چیه». حکیم سریع یک پر از بالشش کند و فندک را برداشت و رفت پشتبام. حافظ پشت سرش داد زد: «بابا عیب نداره حساس نشو». عطار گفت: «بذار بره، همه تولدش رو یادشون رفته بود، منم بودم انقد حساس می شدم». گوته سرش را از زیر پتو درآورد و گفت: «إ، مگه کِی بود؟». حافظ چپچپ نگاهش کرد و گفت: «بیس پنجم بود تموم شد». سعدی رو به حافظ گفت: «فعلا برو دسته هارو بیار یه دست فیفا بزنیم». گوته دوباره رفت زیر پتو. عطار هم لیوانش را هورت کشید.
http://rahrahtanz.ir/12197/%D8%B1%D8%A7%D9%87-%D8%B1%D8%A7%D9%87-%DB%B3%DB%B9/
ثبت ديدگاه