به بهانه استقبال داغ آمریکا از پناهجویان، همزمان با روز جهانی پناهنده
به خاطر یک مشت مینیسک زانو!
۱۱:۵۷ ق٫ظ ۰۸-۰۴-۱۳۹۷
راه راه: هر چند باورش برای فرزند محصل شما نیز سخت باشد، اما در همین امریکای کدخدای جهان و شوهرننهی کشورهای حاشیه خلیج فارس، وقتی داشتند قوانین بشردوستانه را تدوین میکردند حواسشان نبود که اگر «ورود نوزاد فرد خاطی به بازداشتگاه ممنوع است»، پس برای نگهداری نوزاد چه باید کرد؟! کسی هم نمیداند در دوره بوش جمهوریخواه و اوبامای مؤدب دموکرات، گارد ملی امریکا با این کودکان چه میکرد. البته معلوم که هست! قبلا هم همین کاری را میکردند که الان وزیر دادگستری ترامپ به «کتاب مقدس» ربطش میدهد. ولی خب الان این جوّ جهانی علیه ترامپ -و به نفع باقی امریکا- فعالیتهای رؤسای جمهور سابق و اسبق را شسته برده.
با توجه به اینکه هنوز تیم ماستمال امریکا مستقر در رسانههای مستقل، فعالیت خود را بصورت جدی سازماندهی نکرده، مثلا کسی درنیامده بگوید«چون امریکا کنوانسیون حقوق کودک رو امضا نکرده، پس بذارید توی دنیا بچرن برا خودشون»، ما یک سری دلایل اصلی برای اقدام غریبنوازانه دولت آمریکا پیدا کردیم که هر وقت لازم شد، بیایند از اینجا وردارند:
یک: اگر بچهها را آنطور «صددانه یاقوت/ دسته به دسته» به سمت قفس راهنمایی نمیکردند، ممکن بود بروند بعنوان پناهنده پذیرفته شوند و بعدها توی مهدکودک «گلهای ویرجینیا» با هفتتیر همکلاسیشان نفله شوند.
دو: اگر از مهد کودک هم جان سالم به در میبردند، ممکن بود در کمپ پناهجویان گیر داوطلبان UN بیفتند و در اوان کودکی، پدر یا مادر شوند. بعد برای یک لقمه نان «کودک کار» شوند و بحران بشود سه تا(پناهندگی، آن قضیه UN و کودک کار شدن)
سه: اگر از مهد کودک و کمپ پناهجویان جان سالم به در میبردند، پوستشان کلفت میشد. و آدمهای پوست کلفت با آن قیافه زشت و چرک مخصوص پناهجویان جنوبیشان، هر آن ممکن بود توی پیادهرو یا توی پمپ بنزین مورد عنایت پلیس قرار بگیرند و مردم یکهو ببینند یک خانواده آبکش دارند سینهخیز میروند طرف خانهشان.
چهار: هرچند طبق زیرنویسهای شبکه BBC همین الانهاست که امریکا این «اعمال قانون» را متوقف کند، اما باید اذعان داشت بچهای که از دوره شیرخوارگی توانسته دور از والدین برای خودش توی سلول انفرادی بخورد، پوشک عوض کند، پاهایش را پودر بچه بزند و قرصهایش را بخورد در واقع دارد استقلال از والدین را تمرین میکند و خیلی زود مررررد میشود و از بابایش پول تو جیبی نمیخواهد که بابایش قرمز شود.
پنج: یک بچهی قفسی تا آخر عمر با همهی مادرهای دربند ایران، کودکان اعدامی، فعالین حقوق بشر، آزادیخواهان، فعالان محیط زیست، محمد ثلاث خدابیامرز و باقی بیچارهها همدردی خواهد نمود و کلا در هر یارکشی حقوق بشری، عین یک اکتیویست اجتماعی با فهم و کمالات رفتار خواهد کرد.
شش: پناهجویی که توی قفس مورد مواظبت قرار نگیرد، پسفردا که بزرگ شد عین برخی پناهجویان در اروپا، میافتد دست یک پیرزن پولدار و توی مهمانیها نقش دوست پسر او را بازی میکند تا بتواند نان و جای گرم داشته باشد. در صورتیکه مهمانیهای پی در پی، باعث آسیب به بنیانهای خانواده از ناحیه مینیسک زانوی پیرزن خواهد شد.
پس حالا که گروههای سنی الف تا جیم، توی قفس شام و ناهار گرم دارند، سر ساعت آرامبخش و آمپول و واکسنشان تزریق میشود و پلیس عین بچه خودش از ایشان مراقبت میکند، شما میشود بفرمایید چه مرگتان است که کاسه داغتر از آش میشوید؟!
ثبت ديدگاه