تحلیل یک ترانه ناظر بر ترانهسرا و مخاطب/1
آ چِد هس حالا؟
۹:۲۷ ق٫ظ ۰۸-۰۲-۱۳۹۸
راه راه: «عشق بوسهای وسط پیشونی، یه زخمی که تا همیشه میمونی، به جون خودت درد بیدرمونی»
ابتدا ترانهسرا چشمکی به مخاطب میزند و در دل خود میگوید: «خداییش شعر دیده بودی هر بیتیش سه تا مصراع داشته باشه؟» و شروع میکند.
سپس مخاطب پاسخ میدهد: «به قول اصفهانیها: «آ چِد هس حالا؟» این دری وریها چی هست میگویی؟ بوسه وسط پیشونی؟ زخمی که تا همیشه میماند؟ به جون خودم درد بیدرمانم؟ چه چیزی میگویی برای خودت؟» مخاطب در اینجا دچار خوردگی شدیدی از ناحیه اعصاب شده و میماند که ترانهسرا چه قصدی از خواندن او با این القاب و تفاسیر پارادوکسیکال دارد. ببخشید یک لحظه سید بشیر حسینی درون تحلیلگر بیرون آمد.
«یه غم قشنگ پر طرفداری، حیفه تو که مردم آزاری، میای و میری چه بیکاری!!»
در این نقطه از ترانه، همانطور که شاعر ادامه میدهد، مخاطب در ابتدا سعی میکند قدرت تکلم خود را به دست بیاورد، چرا که از این حرفها که مفهوم آنها را به خوبی متوجه نمیشود اصلا چیزی نفهمیده و انتظار دارد هر چه گندش بالاتر نیامده شعر تمام شود. سپس پاسخ میدهد: «اصلا ترانهسرای عزیز! بیا و جنسیت من را مشخص کن. این حرفها پیشکش. اجازه بده بدانم چه کسی هستم و تو این حرفها را برای چه کسی میزنی! عزیییییزممم»
«آهای عالیجناب عشق، فرشته عذاب عشق، حریف تو نمیشه این قلب بیصاحب عشق»
ترانهسرا که چهارپا کیف شده با چشمانی پر ناز و عشوه که کم از یانگوم هنگام صحبت با امپراطور ندارد ادامه میدهد و مخاطب دچار سردرگمی مفرط شده و کفشهایش را به پا میکند تا سر به کوههای بعلبک لبنان بگذارد ولی قبل از آن میگوید: «خداییاش ما را فیلم کردهای مردک؟ بالاخره ما عالیجناب هستیم یا فرشته عذاب، اصلا چرا حریف ما نمیشود چیزی که از جنس خودمان است؟
یعنی قلب بیصاحب عشق که نمیدانم کیست حریف منی که فکر میکنی عشق هستم نمیشود؟ ایستگاهمان را گرفتی؟»
«منو دیوونه میخوای، تو اینجوری خوشی عشق، ولی بازم دمت گرم چه زیبا میکشی عشق»
شاعر که در این بیت آخر فهمید «عزییییزممم» آخر حرفهای قبلی مخاطب گلولهای مشقی بیش نبوده و پاشنه ورکشیدن مخاطب را رؤیت میکند، اقدام به زدن تیر خلاص به پیکره خود و مخاطب میکند و می سراید.
مخاطب نیز که از این تیر خلاص حسابی ضربه خورده، ضمن کشیدن کمربند خود بر روی ترانهسرا در آن واحد، با فریاد میگوید: «اصلا تو چه کسی باشی که من تو را دیوانه بخواهم؟ پسرهی جوعلّق، من اینجوری خوشم یا تو که از اول تا الان هنوز جنسیت من مخاطب را نیز تعیین نکردهای؟
چهار بیت سه مصراعی صبر کردم ببینم مشخص میکنی من چه کسی هستم یا نه؟ شعرت اصلا معنا و مفهومی پیدا میکند یا نه؟ تازه من را به کشیدن هم متهم میکنی؟ چه چیزی را زیبا میکشم؟ هان؟ وا ایستا ببینم!» و به سمت ترانهسرا میدود ولی قبل از تمام شدن دادهای او ترانهسرا آهنگ «عالیجناب عشق» اثری فاخر از «ایوان بند» که یکی از بندهای معروف این روزهای بازار آشفته موسیقی ایران است را در گوشی خود پلی کرده و ترک موتور رفیقش میپرد و در میرود. مخاطب نیز در همان حال بیخود و نزار، قوطهور در بحران هویتِ گرفتار آمده در آن، بر روی زمین ولو میشود.
ثبت ديدگاه