نقدی بر پایان بندی سریال گاندو
گاندو بد تمام شد
۵:۰۰ ب٫ظ ۲۱-۰۴-۱۳۹۸
راه راه: یکی نیست به این دست اندرکارهای گاندو بگوید وقتی بلد نیستید سریال بسازید مگر مجبورتان کردهاند که بسازید؟ این هم شد سریال؟ این هم شد پایانبندی؟ حیف وقت و زمانی که برای دیدنش خرج شد.
آخر داستان همه رفتند پی زندگیشان، نه جشنی، نه روبوسی نه حتی یک مراسم خشک و خالی عروسیای چیزی. از صدا و سیما بعید بود واقعا.
اگر من نویسنده این سریال بودم یک پایان بندی محشر برایش کنار میگذاشتم، مثلا اینطور: محمد بازجویی از مایکل را به عهده میگیرد، در حین بازجویی مادر محمد که برایش غذا آورده خیلی اتفاقی چهره مایکل را میبیند و حالش بد میشود. مادر محمد به او میگوید در این سالها به او دروغ گفته و پدر محمد زنده است، آنها سالها پیش از هم جدا شدهاند و پدرش به همراه برادر دوقلوی محمد رفته آمریکا.
-اون کچل توپولوئه… که تو اتاقه…برادرته مح..مد!
-مادر جان مطمئنی؟؟
-آره پسرم… ایناها عکس بچگیشو ببین
محمد عکس را میبیند و از تعجب دهانش باز میماند، برخلاف محمد قیافه مایکل هیچ تغییری نکرده، همان سیبیل، همان اورکت و حتی همان لهجه! محمد و مایکل از فاصلهای خیلی دور به سمت هم میدوند، میدوند، میدوند، یک قطار رد می شود میایستند و بعد دوباره میدوند و بالاخره همدیگر را در آغوش میگیرند ، از حال هم میپرسند. محمد از مایکل به خاطر سوتفاهم پیش آمده عذرخواهی میکند.
مایکل هم به محمد میگوید: بیبیین، من آرزو داشتم بیام ایران، به ننه عروسشو نشون بدم! محمد و مایکل با پول وام ازدواجشان کمی ماشین و خانه و لوازم زندگی میخرند و مراسم عروسی را با هم برگزار میکنند. (تمام بازیگران سریال هم یکی یکی با لبخند وارد مراسم عروسی میشوند) آخر عروسی هم محمد و مایکل به همراه همسرانشان که باردار شده اند با یک ۲۰۶ قرمز راهی جادههای سرسبز کانادا میشوند برای گذراندن ماه عسل. بعد از اینکه مادر محمد پشت سر بچهها و نوههایش آب ریخت، سرگرد که مجرد است پیشنهاد ازدواجش را مجددا با او مطرح میکند و مادر محمد با یک لبخند خیلی ملیح به سمت خانه برمیگردد. پایان.
:)))