داستان جزیره گنج(ورژن وطنی)- قسمت دهم
قصه های جزیره| بچه زرنگ محل
۱۲:۳۵ ب٫ظ ۳۱-۰۵-۱۴۰۰
از چند روز پیش رابطه این زوج همسایه بغلی ما خیلی خوب شده بود. برخلاف همیشه که از سر و صدای “اول مامان تو گفت” و “از خواهر تو که بهتره” و “اصلا از داداشت یاد بگیر بیعرضه” هایشان خوابم نمیبرد، این روزها مرد خانه عین چی دور خانم وول میخورد و غیر از چشم چیزی نمیگفت. البته چرا؛ یکبار در جواب همسرش که گفت “دیگه نبینم از این غلطا کنی”، گفت نمیبینی!
خلاصه که روابطشان چونان دو مرغ عشق بود که صبح تا شب جیک جیک میکردند.
یک روز که خانم خانه رفته بود دورهمی (آن دورهمی نه ها؛ این دورهمی)، با مرد خانه تنها بودیم و فرصت مناسبی برای گپ و گفت مردانه یافتیم. من هم فرصت را غنیمت شمردم که راز این عشق آتشین و این تفاهم سرشار را جویا شوم تا اگر پس از بازگشت پرسیدند مارکو برایمان چه اوردی؟ بگویم راز عشق جاودان. ملت برای مشاوره صف بکشند و من هم پول پارو کنم.
-خب چه خبرا؟ بسلامتی بالاخره به تفاهم رسیدید؟
-تفاهم مال تو فیلمای ماه رمضونه بابا.
-اخه دیدم دعوا نمیکنید، تعجب کردم.
-مگه نمیدونستی طلا قراره گرون شه؟
-نه والا. من تو مملکت خودمونم از این چیزا خبر نداشتم، چه برسه اینجا. اینجا یعنی قبلش بهتون میگن؟ چه باحال!
-نه اونجوری مستقیم. ولی اگه مثل ما بچه زرنگ باشی، دستت میاد.
-عه، بچه زرنگی پس. حالا چجوری فهمیدی؟
-سر خیابون دیدی دو تا صرافی باز شده؟
-نه
-همون دو نبشه
-نه
-همون که نوشته صرافی فریدون و برادران بجز حسنمون
-نه دیگه، بیخیال شو. حالا چه ربطی داره؟
-ببین این فریدون از ماام بچه زرنگتره. اصلا اصلا و ابدا و هرگز نمیدونم از کجا ولی قبل همه میفهمه قراره یه چی گرونه بشه. سریع میره تو کارش. یعنی مغز اقتصادی میخوای؛ این بابا. الانم صرافی زدن حتما قراره طلا گرون شه بدبخت شیم.
-حالا طرف چیکاره هست؟
-تلوزیون رو روشن کن بگم.
-خب شبکه یک، ببین اون که الان پشت مجری خبره، فریدونه. بزن دو؛ اونی که کنار خاله مهتاب وایساده ، فریدونه. شبکه سه؛ اینجا خبر ورزشی میگه. شبکه چهار، برای قمشهای چایی میاره. تو شبکه پنج؛ اونی که تو این سریاله بقالی داره…شبکه خبر…
-خیلی خوب متوجه شدم کیه. فکر کنم عکسش رو کنار ظریف دیده بودم.
-اها اره، اونجام هست
ثبت ديدگاه