آداب المتفرعنین/ این قسمت: آداب‌الخرید
فرعون درونت را خریدار کن

در این نوشتار کوتاه، سعی داریم آداب هرچه بیشتر نزدیک شدن به فرعون و اخلاقیات بی‌بدیلش را بیان کنیم. این آداب هرچند از دل برخورد مردم زمان استکشاف شده؛ ولی در مورد انتسابش به فرعون شکی نیست، زیرا می‌توان گفت که انجام آنها در حد اعلایی نشان‌گر بانگ رسای «انا ربکم اعلی» است و همین برای فرعون صفتی کافی‌ست.

باب الدوم: آداب الخرید

اولا: خرید از بقالی محل را ممنوع کنیم. کاری نکنیم هر کس و ناکسی توانایی رویت ما را در آن‌جا داشته باشد. می‌بایست خرید‌های جزئی و کلی خود را تنها از بزرگترین مال‌ها و فروشگاه‌های شهر انجام دهیم. هر چقدر هم محل خریدمان از نیمه وسط شهر رو به بالاتر باشد، نزدیکی‌مان به فرعون بیشتر می‌شود.

البته که این کار درجاتی دارد و می‌توان در مقیاس‌های مختلفی آن را انجام داد. گاهی خرید نکردن از بقالی سر کوچه و خرید کردن از سوپرمارکت سر خیابان با ژست برتریت، می‌تواند هدف را برآورده کند: هدف نهایی این است که به گونه‌ای متمایز از دیگران به نظر برسیم.

دوما: عقل را کنار بگذاریم. هنگامی که خانواده‌ای ۴ نفره داریم و مشخص است که در طول هفته به دو کیلو گوجه فرنگی احتیاج داریم، نباید یکبار برای خرید، آن‌هم از بخش درهم‌ها اقدام کنیم، بلکه باید هر بار نیم کیلو و آن‌هم به صورت دستچین و با دستور دادن به شاگرد میوه فروشی، گوجه را بخریم. اینطوری تقریبا هر روز هفته را در حال خرید سپری خواهیم کرد و همین باعث تمایز ما از دیگران می‌شود. هدف اصلی تمایز است، هر طور می‌توانید این هدف را ایفا کنیم.

سوما: دور دست‌فروش‌ها را خط بکشیم. خرید از دست‌فروش‌های کنار خیابان با خودروهای چینی که داریم یک کار کاملا خطا و فول به حساب می‌آید. فرقی نمی‌کند قصد خریدن چه چیزی را داریم. کلا نباید از دست‌فروش خرید کنیم، حتی اگر محصول دست‌فروش را در فلان پاساژ بزرگ شهر با قیمتی چندین و چند برابری دیده‌ایم. خرید از دست‌فروش چیزی را به حال او تغییر نمی‌دهد؛ ولی خرید از آن پاساژ بالای شهر برای ما «تمایز» به همراه دارد.

چهارما: خودمان انجام ندهیم. دست به سیاه و سفید نزنیم. به لیست خرید نیازی نداریم. در هر بار خرید، یکی از کارگران فروشگاه را همراه خود داشته باشیم تا خریدهایمان را برایمان در سبد بگذارد، روی پیشخوان بچیند، کارتمان را از جیبمان در بیاورد، بکشد، رمز را وارد کند، در پلاستیک بگذارد، در صندوق عقب خودرو جا دهد، انعام ده هزارتومانی‌اش را بگیرد و گورش را گم کند. دقت کنیم شاید این ده هزارتومان به درد او نخورد؛ ولی باعث تمایز ما می‌شود و در خرید کردن همین تمایز برای نزدیک شدن به فرعون کافی‌ست.

پنجما: با اشتهایی سیری ناپذیر بخریم. فقط بخریم. بخریم و خرج کنیم. کاری به کارایی چیزی که می‌خریم نداشته باشیم. مشخصا خرید پُرز‌گیر برای صندلی‌های خودرو یا ژل نرم‌کننده دمپایی ابری یا روکش رادیاتور دیواری شاید به‌خاطر رفع نیاز نباشد؛ ولی باعث تمایز خواهد شد. این به صورتی است که قابل اجرا توسط همه افراد است و کاری به میزان دارایی و ثروت و حتی درآمد هم ندارد. همیشه و همه‌جا و برای همه افراد چیزهایی وجود خواهد داشت که نیاز به آن وجود ندارد؛ ولی قابلیت خریدن دارد، گران‌ترینشان را بخریم.

ششما: سرشناسی پیشه کنیم. بگذاریم نوتلافروش بالای شهر و عسل‌فروش معروف شهر و بوتیک‌دار گران فروش شهر ما را به خاطر خرید‌های مستمر و زیادتان از آن‌جا بشناسند و با انگشت نشان دهند. شاید طعم نوتلا با شکلات صبحانه‌های فرمند فرقی نکند و مزه عسل‌ها از مزه آب و شکر خوشمزه‌تر و جنس لباس آن بوتیک از جنس لباس‌ زیرهای مامان‌دوز بهتر نباشد؛ ولی قطعا نوعی تمایز به حساب می‌آید و باعث برتری ما می‌شود.

هفتما: به رخ بکشیم. این کار به قدری مهم است که حتی می‌توان جدای از کارهای دیگر و حتی با فرض انجام ندادن آن‌ کارها، آن را انجام داد و به هدف نهایی یعنی تمایز و در نهایت نزدیک شدن به فرعون رسید. بگوییم و تعریف کنیم و در مورش حرف بزنیم و ترسی هم از ترکیدن نداشته باشیم. توجه داشته باشیم که حرف زدن کنتور نمی‌اندازد، پس بی‌محابا و با بی‌دقتی تمام از این آپشنی که در اختیار داریم استفاده کنیم.

ثبت ديدگاه