آلودگی هوا و تعطیلی مدارس
نامه‌ای به شریفی

شریفی سلام!

امروز داشتم سر کلاسِ بنویسیم، یک فیلم باحال می‌دیدم که یک‌دفعه فکر کردم نامه‌ای برایت بنویسم. البته من که بلد نیستم بنویسم، فقط برای مامانم تعریف می‌کنم و او دارد چیزهایی که می‌گویم را می‌نویسد. فیلمش این شکلی بود که چند دوست دبیرستانی با هم قرار می‌گذارند چندسال بعد همدیگر را ببینند. داشتم در مورد خودمان فکر می‌کردم. فکرش را بکن! سال‌ها بعد در اتوبوس کنار هم بنشینیم و بعد از سه ساعت که هر کدام با آب دهن آویزان خوابمان برده و هی کله‌هایمان ول می‌شود روی شانه هم؛ وسط فیلم مسخره‌ی اتوبوس، یک‌دفعه تو یک فحش بد بدهی. بعد من به فحش تو بخندم و بگویم این فحش‌ها را از کجا یاد گرفته‌ای؟ بعد تو بگویی از مدرسه که هیچ چیز به‌دردبخوری یاد نگرفتیم، مجبور شدیم برویم کلاس خصوصی! آن وقت من بپرسم مگر تو مدرسه هم رفته‌ای؟ بعد تو بگویی، رفتن که نه، ولی در مدرسه‌ی گل بابونه، کلاس مجازی داشته‌ای؛ بعد من بگویم عه، گل بابونه؟! شریفی؟! بعد با هم بگوییم:«کلاس دوم دو؟» و بفهمیم که ما با هم همکلاسی بوده‌ایم و من بفهمم که تو همان شریفی هستی که همیشه دیر آنلاین می‌شدی و تاخیر می‌خوردی! و کلی خوشحال بشوم که بالاخره فهمیدم چه شکلی هستی!

بعد قرار بگذاریم که از این به بعد، همدیگر را زیاد ببینیم تا بتوانیم رفتار با دیگران را که در مدرسه یاد نگرفته‌ایم، یاد بگیریم و برای خودمان دوست پیدا کنیم و یک نیمکت بخریم تا برویم زیر آن تغذیه بخوریم و وقتی معلم پای تخته ایستاده، از پشت سر به سمتش گلوله کاغذ پرت کنیم و خواندن و نوشتن واقعنکی یاد بگیریم و کلی کار دیگر انجام بدهیم که از دوران مدرسه نتوانسته‌ایم.

اما یک‌دفعه یادمان بیاید که باید زودتر برویم خانه و به بچه‌مان، مسئله ریاضی بدهیم و باهاش آزمایش‌های علوم را انجام بدهیم؛ چون مدارس برای دو هزار و هفتصد و هشتاد و سومین هفته متوالی، این بار به دلیل آلودگی هوا تعطیل است.

ثبت ديدگاه