او را انیشتین سیاست و صاحب نظریه‌ی نسبیت در حاکمیت خوانده‌اند
ذکر امام الأوسطین رئیس انجمن وسط نشینان

ذکر محمدباقر قالیباف -طَوَّلَ الله ریاسَتُه فِی المجلس-

آن‌ مصداق داور، آن وَفّاق اکبر، آن رئیسِ هر مجمع، آن ملجأ هر مرجع، آن همواره وسط، آن خط قرمز را سقط، آن با طیّاره فاتح قله‌ی قاف شیخنا محمدباقر قالیباف کَثَّر الله وسط بازیاتُه.
در سیاست نان، آپ تو دِیت خور و در فصاحت، جمله لغاتش گوهر و دُر.
کلامش مُسَجَّع مضمون و افکارش مختصّ اکنون.
شیخِ ما را چنان وصف کردندی که همواره میانِ دو دسته حیران است: آن که سنگ حق را با نعره به سینه زند و دیگر آن که دو پای باطل را بر یک کفش فرو چپانَد.
گویند امام الأوسطین رئیس انجمن وسط نشینان، مردی بودی که در میانِ مردم، چون مرکبِ دوپایه رفتی؛ نه به این سو ‌افتادی و نه به آن سو. سخنانش موزون، اما مقصودش مجهول بود؛ ‌گفتی تا گفته باشد، لیک چون بگفتی، کأنّه هیچ نگفتی.
او را انیشتین سیاست و صاحب نظریه‌ی نسبیت در حاکمیت خوانده‌اند، که هر رأی را دارای زمان و مکان دانستی و چنانچه انسان از سرعت نور گذر کردی، توانستی در زمان سفر نموده و بدین ترتیب در یک آن به همزمانی ثواب و عقاب یک عمل در رسی.
نقل است که؛ چون برجام به امضای طرفین مذاکره رسید، قالیباف زاد وِفاقاتُه آن را «موفقیت بزرگ» و «راه باز شده به روی کشور» دانست و چون خلق را از پی آن تنگی رزق آمد، دامَ مُرافهاتُه ابرو در هم کشیدی و بر توقفش، قانون وضع نمودی.
در حکایت است که روزی در قائله‌ی انتخابات ۱۴۰۳ از او در مورد قانون حجاب پرسش کردندی: «ای شیخ، رأیِ تو بر کدام سمت است؟» فرمود: «حتماً بدپوششی و بی‌حجابی آفت خانواده و جامعه ماست. نباید اجازه بدهیم این اتفاق بیفتد. این هنوز به قانون تبدیل نشده اما همه بخش‌هایش به سمت کارهای ایجابی است.»
اما پس از آن هرگاه قانون حجاب را در آن سوی گذر دیدی، از خوف هم‌نشینی با آن جناب، یواشکی از این سوی گذر عبور کردندی. گویی گفتندی: «من در میانه‌ام، که میانه به حق نزدیک‌تر است.» پس جماعت، شصت حیرت مکیدندی که چگونه می‌توان در میانه‌ی چیزی بود، حال آن که دو سویش متمایل به پارگی است.
ابو مدرّس کنکوری گوید: «روزی در مکتب، اسلوب رد گزینه تدریس نمودی که ناگاه تنی از مریدان بانگ برآورد یا شیخ! چگونه است که ما را میل به شعر و ادب است اما سیم و زر را با آن کاری نیست و ابوی، خشتک ما را از نیل به اهدافی که در آن پول نیست و تأهل را به تأخیر اندازد بر حذر داشته است که به مفلسی و پارگی نزدیک است. از طرفی خوی خلق، ما را به روانشناسی می‌خواند که جمله مجنون‌‌اند و در این وقت بوی کباب از آن به مشام می‌رسد. چه چاره از این تردید؟
در مقام پاسخ که برآمدی، خود را مستأصل دیدی که چه گویم مریدی را که سخن حق به زبان راندی. ناگاه مرا ذکر استاذنا شیخ الأوسط قالیباف جَمَّعَ الأمور به خاطر آمد. دست از دماغ بیرون آورده و روی به مریدان گفتندی: چگونه است که روانشناس باشی و شعر و ادب را نیز در کنارش ادامه دهی که در این امر سرمشقی بس نیکو داری. شیخنا از پسِ نظامی‌گری و هواپیما و موشک و گشت ارشاد و باتوم و چیزهایی از این دست به ریاست بلدیه رفتی. در دانشگاه جغرافیای سیاسی خواندی اما خلبانی را نیز آموختی. ریاست دولت را دوست داشتی و چهار بار از پی آن به التماس رفتی لیک به ریاست مجلس اشتغال ورزیدی. هیچ از خود پرسیده‌ای چگونه شدی که فردی را موی نباشد اما همگان او را بور شناختی؟ آباد باشی اگر در انتخاباتی ائتلاف بسازی و سوگند خوری که از ما سه تن در انتها جز یکی نباشد که اگر بود در دینداری ما شک کنید لیک در انتها دو تن بودی. پس جمع نقیضین همواره باطل نیست و همت مردانه و فطرت دُردانه طلبد.»

ثبت ديدگاه