شهر هرت

ای آخرِ دلواپسی، ای گنگ حاضر
بر چهره‌ات جز قهوه‌ای، رنگی نکردی

چون سنگ در اندوه غزه مانده‌ای تو
حتی کمی احساس دلتنگی نکردی

کوچک‌ترین عکس‌العمل، ای خوبِ ریلکس
حتی دو تا تیپا و اردنگی نکردی

تا صحبت از «باریکه» شد یکهو صدا رفت
لش کردی و حس نفس‌تنگی نکردی

کاری به جز هم‌آخوری در کل عمرت
با کله زرد بی‌مخ بنگی نکردی

گفتش نتان، با آن همه کرسی خالی
معلوم شد یک کار فرهنگی نکردی!

بنیامین آمد با هزار امید، اما
بهر لغزهایش هماهنگی نکردی

ثبت ديدگاه




عنوان